March 23, 2009

Duplicity

«تزویر» - کار سنگین روی یک سرگرمی سبک

 

duplicity_1 «تزویر» فیلم جدید جولیا رابرتز  Julia Roberts در برابر کلایو اوئن Clive Owen فیلمی است ظاهرا در باره جاسوسی و ضدجاسوسی صنعتی و رقابت بیرحمانه و نه چندان صادقانه شرکتهای عظیم تولید مواد مصرفی، اما در این دومین فیلم از سناریست و کارگردان تونی گیلروی، نویسنده مجموعه موفق «بورن،» جاسوسی صنعتی بهانه است برای یک کمدی عشقی، که آن هم بهانه است برای ساختن یک فیلم جیمزباندی به سبک قدیم، اما همه اینها بهانه  است برای برای ساختن فیلمی که مانند شخصیت هایش و مانند معماهای پیچ درپیچ قصه اش، می خواهد هوشمندانه همه را به بازی بگیرد. 

 

میلیونها هوادار جولیا رابرتز، یکی از محبوب ترین ستارگان سینما در دنیا، مدتی است منتظر اکران فیلم «تزویر» هستند که در آن خانم رابرتز بعد از 9 سال که پنج سال آن کناره گیری و بقیه بازی در نقش های متفرق بود، به مقام ستاره یک فیلم سینمائی پرخرج بازگشته.

اما فیلم «تزویر» که نمایش عمومی آن یکشنبه در آمریکا شروع شد، در سه روز گذشته از نظر فروش در گیشه نتوانست انتظارها را برآورده کند.   شاید به خاطر کار غیرمتعارف و  مغشوش کننده کارگردان تونی گیلروی. 

 

گزارش تلویزیونی بهنام ناطقی با پریسا

فیلم Duplicity کار دوم  تونی گیلروی است به عنوان کارگردان و سناریست، بعد از موفقیت خیره کننده کار اولش یعنی فیلم «مایکل کلیتون» با شرکت جرج کلونی، که در باره فساد اداری و صنعتی بود و نامزد شش جایزه اسکار، و بعد از آنکه تونی گیلروی، خودش را به عنوان سناریست فیلمهای حادثه ای و جاسوسی تثبیت کرد، با نوشتن سناریوی هر سه فیلم مجموعه سینمائی Bourne.

 

***

 

کلایو اوئن می گوید این فیلم در باره دو جاسوس صنعتی است که تصمیم می گیرند سر هر دو شرکتی که برایشان کار می کنند، کلاه بگذارند و پول زیادی به جیب بزنند.  تونی گیلروی می گوید تمام فیلم در باره این است که این دو تا نمی دانند عاشق هم هستند، به هم اعتماد دارند و آیا در دنیای جاسوسی صنعتی، پولدار می شوند یا نه.

 

جولیا رابرتز می گوید این دو شخصیت به قدری در کارشان درگیر هستند که سخت است عشق را هم داخل آن همه حقه و توطئه وارد کنند، ولی شاید سکسی باشد، ولی عشقی و رومانتیک نیست. کلایو اوئن می گوید دیالوگها به قدری خوب نوشته شده اند که مثل یک ماشین راحت، کافی است بازیگر  توی آن بنشیند و رانندگی کند، برای اینکه ضرباهنگ ها حساب شده اند و دستکاری در آنها هوشمندانه نیست و لذت دارد بازی با چنین زبانی، آن هم در مقابل جولیا رابرتز، که استاد سهولت است.

 

خانم رابرتز می گوید: تماشاگر نمی داند ما دوستیم یا دشمن، یا معشوق هم، و همه اینها هستیم. خانم رابرتز می گوید همبازی های آنها هم از بهترین ها هستند. تونی گیلروی می گوید:  «هیچکس از جمله این دو نفر هیچوقت حقیقت را نمی گویند و همه دارند همدیگر را بازی می دهند و این رقص مداوم هست که چطور و چرا باید به تواعتماد کنم و بنابراین مدام امتحانت می کنم و با این امتحان  کردن مدام، به عدم اعتماد تو نسبت به خودم هم مشروعیت می دهم.»

 

***

 

ظاهرا این فیلم هم موضوع فیلم مایکل کلیتون Michael Clayton را دنبال می کند، یعنی فساد و حقه بازی در سطوح بالای شرکتهای عمده...  فیلمی است که تلاش می کند به اسم خودش،  یعنی تزویر، وفادار بماند، یعنی با اصرار یادآور می شود به تماشاگر که آنچه می بینی فقط ظاهر کار است، و مثلا تا می آیی دقیق شوی به  مسابقه ضداطلاعاتی بین دو غول صنعتی تولید کننده کالاهای مصرفی، عشقی می شود، تا دلت برای رابطه دل انگیز و شوخ و ظریف ستارگان فیلم آب می شود، می بینی شاید این عشق هم  بخشی از این توطئه عظیم بود، اما برعکس فیلم مایکل کلیتون که در آن شرکتی داشت اطلاعات در باره مسموم بودن یکی از محصولاتش را خفه می کرد، اینجا توطئه عظیم، رقابت بر سر بازار صابون و کرم صورت است و بنابراین، عواقب خاصی برای بشریت ندارد جز سرگرمی.

 

duplicity_sub2 اما اسکات فونداس، منتقد ویلج وویس، نقابدار بودن شخصیت ها را ویژگی های کار تونی گیلروی می داند و نوشته  بورن، مامور خستگی ناپذیر و  شبخیز،  مایل کلیتون، وکیل خسته و وازده، و این دو شخصیت در تزویر، اینها به قدری چهره عوض کرده اند که هویت خودشان را از یاد برده اند. اما وجه مشترک این جاسوسها، وکلا و ماموران مخفی، این است که همه پاسدارانی جهان بیرحمی هستند تحت لوای اربابان بزرگ، مثل شرکتهای عظیم، مثل دولتهای عظیم، که برای آنها، اطلاعات حکم کالا را دارد و مخالفان به هر نحو خاموش می شوند. این نویسنده معتقد است که تونی گیلروی با «تزویز» هویت هجویه ساز خود را که پشت نقاب جدی فیلمهای بورن و مایکل کلیتون پنهان کرده بود، رو می کند.

 

پیتر راینر در کریستین ساینس مانیتور می نویسد با همه زیرکی  و زرق وبرقش، این فیلم یک معمای درخشان و براق ولی توخالی است، و گیلروی معماسازی است که هدفی جز معماسازی ندارد.  بعضی می گویند عاشق فیلم قبلی خودش است برای اینکه بیشتر صحنه ها را انگار رفته اند داخل فیلم قبلی،  در معماری مدرن آسمانخراشهای نیویورک فیلمبرداری کرده اند، البته به اضافه دوبی و رم و میلان.   

 

دو ستاره فیلم نقش دو مامور مخفی سابق را بازی می کنند که یکی از کار برای «سیا» استعفا داده و دیگری از «ام 16» انگلیس بیرون آمده و هر دو برای شرکتهای بزرگ به کار جاسوسی صنعتی مشغولهستند. اینها دو تا آدم زبل هستند و با دیالوگهای شوخ و حاضر جوابی، به قول منتقدان، جای خالی اسپنسر تریسی و کترین هپپورن را در سینمای امروز پر کرده اند. آنها ظاهرا می خواهند کلک بزنند  به دو ابرشرکتی  که دارند سعی می کنند به همدیگر کلک بزننداز طریق آنها، ولی واقعا معلوم نیست که آیا آنها همدست هم هستند  یا دارند سر همدیگر را هم کلاه می گذارند، و خلاصه، معلوم نمی شود کی دارد سر کی را کلاه می گذارد و شاید هم عمدا گیج کننده است.

 

duplicity_tonyبعضی از منتقدها  از جمله منتقد نیویورک تایمز، گیج کنندگی  را از جمله محسنات «تزویر» دانسته اند. ای او اسکات در نیویورک تایمز  می نویسد بعد از جنگ سرد، که مبارزه دو قدرت نسبتا برابر در فیلمهای جیمزباندی نمودار آن بود، منازعات جهان کنونی غیرمتمرکز  و ناموازی است، و داستانهای جاسوسی هم به این همین دلیل پیچیدگی  اخلاقی و جذابیت شان را از دست داده اند، چه روی پرده سینما و چه در کتابها، ولی در فیلم «تزویر» با مقابل هم گذاشتن دو کارتل، این توازی باردیگر برقرار شده. 

 

منتقد نیویورک پست، لولومنیک  پیچیدگی های قصه فیلم را تحسین کرده و نوشته بعضی از همکاران من فکر می کنند این فیلم هوشمندانه تر از قابلیت درک توده های مردم است، و اضافه کرده که امیدوار است اینطورنباشد چون در این صورت توده ها یک چیز لذیذی را از دست می دهند، فیلمی که «مایک کلارک»  منتقد یواس ای تودی USA Today آن را به یک «هدیه بهاری» تشبیه کرده است. 

 

به قول وسلی موریس، در باستون گلوب، این فیلم به قدری سکس و پول را با هم یکی کرده که برای تماشاگر مهم نیست این دو شخصیت همدیگر را دوست داشته باشند. مهم این است که آخرسر، این دو، دستمزدشان را بگیرند. همه منتقدها، هوشمندی و زیرکی بازیگوش نویسنده و کارگردان تونی گیلروی را به خصوص در نگارش دیالوگهای نیشدار و دو پهلو،  یا چندپهلو، تحسین کرده اند و مایکل اسراگو در بالتیمور سان نوشته فیلم غریبی است برای اینکه سرگرمی سبکی است که کار سنگینی برده.

 

duplicity_parisa ولی جو مورگنسترن، در وال استریت جورنال، نوشته که پیچیدگی های طنزآمیز، ذهن را قلقلک می دهند، بدون اینکه قلب را راضی کنند. انجی اریگو Errigo  در مجله تخصصی امپایر می نویسد جاذبه جنسی بین این دو وجود ندارد، و شاید این را در اصل برای جرج کلونی نوشته بود، و میک لاسال در سنفرانسیسکو کرانیکل می نویسد در فیلم قبلی داستان مهم نبود بلکه حضور کلونی وسط معرکه کفایت می کرد برای مرکزیت بخشیدن به آن همه اغتشاش،  از طریق کندوکاو در یک شخصیت، اما علیرغم این همه عشوه و ناز، جولیا رابرتر و کلایو اوئن نمی توانند به این شخصیت ها جذابیت ببخشند. 

8 comments:

  1. سلام بهنام جان
    امروز واقعا سوپرایز شدم که دیدم بخش سینمایی شباهنگ رو اینجا ارشیو میکنی , خیلی کار جالب و با ارزشی هستش , ممنون از شما و موفق باشین

    الیاس

    ReplyDelete
  2. سلام بهنام ناطقی عزیز
    برنامه شما یکی از حرفه ای ترین برنامه های نقد فیلم هاست .
    من اگر تمام برنامه های خبری را از دست بدم برنامه شما را هرگز ، پیشنهاد می کنم لینکهای نقدهایی که ذکر میکنید را در سایت قرار بدید .
    با تشکر فراوان و شادباش نوروز
    حسام طباطبایی

    ReplyDelete
  3. Anonymous3/24/2009

    درود بر بهنام عزیز و دوستداشتنی
    فقط خواستم مراتب سپاس و قدردانی خودم را به عنوان یک بیننده دائمی برنامه شما، تقدیم‌تان کنم. و یک تشکر ویژه به خاطر درج نام‌های انگلیسی افراد و فیلم‌ها، که به علاقمندانی چون من اجازه پیگری‌های بعدی را می‌دهد. لطفا هیچ گاه از درج نام‌های انگلیسی دریغ مکنید. دوستدار شما
    آبتین، سمنان

    ReplyDelete
  4. Anonymous3/24/2009

    hi Mr. Nateghi, u really r a professional critic and i always look up to u. i lived all of my life with music and for music; the only thing i can't make sense of it is Radiohead. u say they're the best rock band ever but i cant see anything special about them. i even listened to their new song "Nude" and i still believe there are way lot more rock bands more powerful and better than Radiohead!

    P.S: i'd be glad if you respond. (here or in t.v) I always see Shabahang just to see your part.

    XOX

    Verin

    ReplyDelete
  5. Anonymous3/24/2009

    با سلام وتبریک سال نو خدمت شما
    من علی هستم 19 ساله از تهران و از بخش گزارش سینمایی که توسط شما انجام می گیرد بسیار لذت می برم امیدوارم که همیشه با همین قدرت به کار خود ادامه داده.

    دوستدار شما علی

    ReplyDelete
  6. Anonymous3/25/2009

    ali said az tehran
    با سلام وتبریک سال نو خدمت شما
    من علی هستم 47 ساله از تهران و از بخش گزارش سینمایی که توسط شما انجام می گیرد بسیار لذت می برم امیدوارم که همیشه به کار خود ادامه داده.

    دوستدار شما علی

    ReplyDelete
  7. سلام
    Duplicity : دورويى ،دورنگى ،تزوير،ريا،دولايى
    من همیشه از ترجمه های تو خیلی لذت می برم
    و همینطور پویایی انتقاد
    در کلامت همه چیز هست

    ReplyDelete
  8. سلام آقای ناطقی عزیز
    اول می خواستم تبریک بگم بخاطر راه انداختن این وبلاگ
    دوم باید تشکر کنم از انجام اینکار که کار عالی انجام دادی برای دوستداران فیلم و سینما
    و همچنین برنامه خودت مثل من ... باز هم ممنون
    پیمان

    ReplyDelete

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند