March 9, 2009

Breaking Bad (TV)

 

بد گشتن

breaking_bad_1 «بد گشتن» یا «بد شکنی» یک سریال غیرمتعارف تلویزیونی، که دیشب، یکشنبه شب، نخستین قسمت فصل دوم آن از شبکه کابلی AMC پخش شد.  برای سریال های اینطوری خیلی مهم است وقتی فصل دومی در پی فصل اول می آید، چون در مورد این سریال، منتقدها سال گذشته ضمن تحسین، پیش بینی نمی کردند کارش به فصل دوم بکشد. روی پرده نگه داشتن یک سریال هفتگی خیلی کار پرهزینه ای است و حالا شبکه های تلویزیونی کابلی، به خصوص این شبکه AMC که فیلم های سینمائی و سریالهای قدیمی معمولا نشان می دهد، افتاده اند به رقابت با شبکه های تلویزیونی سراسری و سرویس های آبونمانی... که ده برابر آنها بودجه و تماشاگر دارند. 

 

سریال Breaking Bad یا «بد شدن» که قشنگش می شود بد شکنی، ولی اصطلاح است در غرب آمریکا به معنی بد شدن، خراب شدن و فاسد شدن... این سریال در پی موفقیت سریال دیگری می آید به نام Mad Men که چند بار در باره اش گزارش داده ایم، این سریالها برای اولین بار اسم شبکه های کابلی را به جوائز «امی» که مخصوص هنرمندان تلویزیون است آوردند.  اما سریال «بد شکنی» یا Breaking Bad که ژانویه سال 2008 نمایش آن شروع شد، ظاهرا ناخواسته به موضوعی می پردازد که با توجه به مشکلات اقتصادی که آمریکا این روزها با آنها دست به گریبان است، خیلی داغ است، یعنی بی پولی.. قهرمان این سریال، یک معلم شیمی مدرسه، در میان قهرمان سریالهای تلویزیونی موجود نادری است، چون نه تبهکار با سابقه است و نه کارآگاه پلیس، و شخصیت افسانه ای فضائی هم نیست... بلکه آدمی است که مثل میلیونها حقوق بگیر، با اینکه علاوه بر معلمی، بعدازظهرها ماشین شوری هم می کند، باز نمی تواند خرج زندگی اش را در بیاورد،  از طرف دیگر، به خاطر اینکه دائم باید کار کند، اصلا زندگی ندارد.

 

گزارش تلویزیونی بهنام ناطقی

در سریال «بد گشتن» Breaking Bad  برایان کرنستن Brayn Cranston نقش معلم شیمی دبیرستان را بازی می کند در شهرکی دور افتاده در ایالت نیومکزیکو، با زنی حامله، بچه ای مریض، که  کشف می کند به سرطان ریه دچار است. کرنستن می گوید تشخیص سرطان برای این آدم پاکباخته به فرصتی تبدیل می شود هر چند کوتاه برای زندگی با اشتیاق و هیجان، و تصمیم می گیرد با استفاده از مهارت هایش در شیمی، از طریق ساختن متا امفتامین، پول در آورد که قبل از مرگش به زن و بچه اش بدهد. کرنستن که خیلی سپاسگذار است قسمت اول فصل دوم سریال را کارگردانی کرده، می گوید فصل دوم، ادامه داستان است، که شخصیت معلم و همکارش در یک قبرستان ماشین، دارند قرار معامله بزرگی می گذارند با یک پخش کننده ی مواد. علیرغم تصویر فقر وخشونت و بیرحمی که معلم شیمی مدرسه در زندگی جدید تبهکاری  با آن روبرو می شود، این سریال می خواهد یک کمدی باقی بماند. کرنستن می گوید کمدی باید برای بیننده خنده دار باشد و چیز ظریفی است، سخت تر از دراما.

 

سریال تلویزیونی Breaking Bad به موج جدید خلاقیت در تلویزیون کابلی آمریکا تعلق دارد که سوژه های جسورانه آنها، سریال شبکه های بزرگ تلویزیونی را به چالش می طلبد. این سریال کار نویسنده و تهیه کننده   وینس گیلیگان  Vince  Gilligan است که نویسنده سریال X-Files  و تهیه کننده آن بوده و اینجا کاری کاملا متفاوت ارائه داده. میلیونها آدمی که با مشکلات مشابه روبرو هستند، نمی روند لابراتوار موادسازی راه بیاندازند...  این راه حل رادیکال که این آدم برای حل مشکلات زندگی اش پیدا کرده، به خاطر افراطی بودنش است که موضوع سریال تلویزیونی می شود، اما همین داستان تخیلی و اغراق شده، که  سعی کرده اند جنبه های  کمیک آن را هم تقویت کنند، یک هشدار صریح و گزنده اجتماعی است. درست است که میلیونها آدم یکباره همه اصول را کنار نمی گذارند که تهبکار بشوند، ولی اگر تصویری که این سریال از جامعه نشان می دهد درست باشد، یک هشدار است.

 

اما این که آدم درستکار و تحصیلکرده طبقه متوسط، که به خاطر خرج زندگی به مواد فروشی بیافتد، در سریالهای موج نوئی جدید تلویزیون آمریکا تازگی ندارد.  این را قبلا در سریال دیگری هم دیدیم، سریال Weeds  که در آن یک مادر با بازی مری لوئیس پارکر بعد از مرگ شوهرش شروع می کند به فروش علف به همسایه هاش و به تدریج بیشتر وارد تبهکاری می شود. در آن سریال هم ضمن اینکه مشکلات زنان با بچه را مطرح می کرد، موضوع اصلی زندگی بی رنگ و متحدالاشکل و قراردادی و بی شور و حال در شهرکهای حومه شهرهاست، حومه نشینی... که شخصیت های آن آدمهای تحصیل کرده و موفقی هستند، دکتر، وکیل و غیره، که علیه بی رمقی و زندگی بسته و قراردادی اطرافشان، قیام کرده اند.  فرق این دو، یکی جایگاه طبقاتی آدمهای آن است و نوع مشکلات آنها، عصیان اینها علیه بی رمقی و یکنواختی حومه نشینی نیست، بلکه مشکلات واقعی دارند، مثلا  بازنشستگی، مشکلات بیمه های درمانی، بیکاری...  تبهکاری و مواد فروشی اول به آن اندازه که به نظر می رسید، آسان نیست، و در آمد آن، با زحمت و خطرات جدی همراه ست، که کمترینش گیر افتادن و زندان رفتن است. ولی خوب، در هر دو سریال، انتقاد اجتماعی هست، تماشاگر به حماقت آدمهای تحصیل کرده طبقه متوسط می خندد، آدمهائی که خیلی ادعاشان می شود ولی موقع عمل، معمولا کم می آورند.

 

breaking_bad_3از DVD  شامل هفت قسمت فصل اول این سریال که هفته پیش در آمد، استقبال خواهد شد. ولی منتقدها موفقیت بیشتری برای فصل دوم پیش بینی می کنند. از موضوع نقد اجتماعی گذشته،  محور اصلی داستان این سریال، قدرت رهائیبخشی است که خبر نزدیک بودن مرگ به آدم می دهد. چیزی که در همه آدمها مشترک است، اما به آن توجه نمی شود، چون کمتر می شود با دکتر روبرو بشویم که تاریخ نسبتا دقیقی از مرگ به ما بدهد. شخصیت والت، به مرحله ای بحرانی از زندگی خودش رسیده، چون از همه طرف باخته، می بیند وجودش حتی برای زن و بچه اش هم بی تفاوت شده، ولی وقتی از دکتر می شنود که سرفه هایش به خاطر سرطان ریه پیشرفته است، یکباره متحول می شود، صاحب هدف می شود حتی سرش را بالاتر می گیرد موقع راه رفتن، و به این ترتیب، پیامی فراگیر وانسانی دارد در باره مرگ و کوتاهی عمر، یعنی واقعیتی که این آدم حالا با نوع رادیکال و افراطی اش روبرو شده، ولی همه مردم دیگر خواهی نخواهی با آن روبرو هستند. 

 

منتقد نشریه تخصصی ورایتی، پارسال از موضوع سریال و بازی کرنیستن در نقش والت که تصویر خشم میانسالی و اختناق روحی است، تعریف کرده ولی پیش بینی اش در باره کوتاه بودن  عمر سریال درست از آب در نیامد.  منتقد نیوزدی نیویورک بعد از تمجید از چند صحنه از قسمت اول که دیشب پخش شد، نوشته این سریال، خارق العاده است و اگر بقیه این فصل، مثل برنامه دیشب یعنی قسمت اول سریال باشد، باید انتظار داشت که نامزد جایزه امی بهترین سریال درام در تلویزیون بشود.

 

ری ریچموند در هالیوود ریپورتر نوشته تلویزیون از این الهامبخش تر و از این تکان دهنده تر نمی شود. اگر فیلمبرداری فضاهای خفه و آزاردهنده فصل اول کار مایکل اسلوویس شما را خیره کرده بود، هنوز هیچی ندیده اید، برای اینکه فصل دوم خشونتش بیشتر، و فضایش، خشکتر و سردتر است و تعلیق و هیجان، فراتر.  و مری مکنامارا، منتقد تلویزیون در روزنامه لس آنجلس تایمز، نوشته: زیرک است، اما نه حیله گر، خنده دار است اما نه مسخره، تیره، است اما بدون اداهای ادبیات به اصطلاح noir...  و اضافه کرده که این یکی دیگر از سریالهای تلویزیونی در باره مافیا نیست، بلکه پادزهر آنهاست.

No comments: