کار جدی دو دلقک کهنه کار: «چشم براه گودو»
معروفترین نمایش تئاتر مدرن بعد از 50 سال به روی صحنه برادوی باز می گردد. در اجرای جدید «چشم براه گودو» شاهکار «ساموئل بکت» کمدین های برجسته سینما و تئاتر آمریکا، به ریشه های تجربه های گذشته خود در «میان پرده خوانی» یا تئاتر کمدی شبیه «لاله زاری» باز می گردند تا بر جنبه های کمیک این نمایشنامه کلیدی تئاتر سبک «پوچی» تاکید ورزند و منتقدان نیویورکی می نویسند اجرای حاضر، خنده دارترین و بهترین اجرائی است که از این نمایش تاکنون دیده اند. هر چند نیویورک بارها شاهد اجراهای مختلف از «چشم براه گودو» بوده است، ا زج مله اجرائی بیست سال پیش به کارگردانی «مایک نیکولز» و با بازی «استیو مارتین» ولی این نمایش بر صحنه تئاتر برادوی نیویورک، یعنی تئاتر حرفه ای یا legitimate (قانونی) که اصطلاحا تئاتر برادوی Broadway خوانده می شود، اجرا نشده بود. طبعا در تئاترهای غیربرادوی و غیرغیربرادوی، و دانشگاهی اجراهای متعدد داشته با برجسته ترین هنرپیشگان تئاتر آمریکا، و بارها از تلویزیون اجرا شده... «چشم براه گودو» » -- یا «در انتظار گودو» Waiting for Godot اثر سموئل بکت، نویسنده ایرلندی تبار، نماینده تئاتر سبک پوچی است و نمایشی کلیدی و شاعرانه است در شکایت از تکرار و روزمرگی در زندگی بشر قرن بیستم، بعد از شصت سال که از نوشته شدن آن می گذرد، حالا با شرکت معروف ترین چهره تئاتر حرفه ای آمریکا و سینمای آمریکا یعنی Nathan Lane، بیل اروین Bill Irwin و جان گودمن John Goodman، و جان گروور John Grover روی صحنه می آید -- و جالب است که بعد از دیدن سریالهای تلویزیونی که از بطالت زندگی سرگرمی تلویزیونی ساختن برای گذران زندگی به بطالت، نمایش سموئل بکت هم برای هنرپیشه ها و هم برای تماشاگران، اشارات آشناتر و دسترسی پذیرتری پیدا کرده است. پدران و پدربزرگ های ما، اجرای این نمایش را به یاد دارند چهل سال پیش، به ترجمه و کارگردانی «داوود رشیدی» در جشنواره مجله خوشه، که شاعر برجسته احمد شاملو بانی آن بود و بعدش روی صحنه انجمن ایران و آمریکا با شرکت پرویز صیاد و داود رشیدی و پرویز کاردان، در نقش های اصلی، اجرا شد. تماشاگرها در سال 1953 وقتی «چشم براه گودو» در پاریس و لندن اجرا شد، گیج و حیرت زده بودند، و مطبوعات مردمی آنرا مسخره کردند و جالب است که اولین بار این نمایش در آمریکا، قبل از نیویورک، در شهر میامی بر صحنه رفت و معروف است که در دو هفته اجرای آن، هر شب نمایش هنوز به نیمه نرسیده، جلوی گیشه صف بود از تماشاگران پکری که می خواستند پول بلیطشان را پس بگیرند. *** در نمایش «چشم براه گودو» » دو آدم -- استراگون و ولادیمیر، به هم می رسند نزدیک یک درخت جائی در ناکجا، و متوجه می شوند که هردو انتظار ناشناسی را می کشند به نام «گودو» که هرگز نمی آید. آنها در جریان انتظار طولانی و به شدت ملالت بار خود، به دو تای دیگر بر می خورند، پوتزو، برده دار، که می رود برده اش، لاکی را در بازار بفروشد. نیتن لین بازیگر نقش استراگون می گوید شعر و طنز این نمایش و عجیب و غریب بودن آن، او را جلب می کند و می افزاید، وقتی سن آدم بالا می رود، این نمایش عین زندگی می شود و دیگر پوچی گرا به نظر نمی رسد. بیل اروین، از چهره های برجسته تئاتر تجربی آمریکا، در سینمای غیرمتعارف هم موفق است، و اخیرا او را در فیلم «ریچل ازدواج می کند» دیدیم. بیل اروین می گوید بیست سال پیش، در اجرای مایک نیکولز در کنار استیو مارتین، در نقش دیگری در این اثر ظاهر شد (نقش لاکی) و از آن هنگام تا حالا، مشتاق بود به آن برگردد و می افزاید بازیگری نیست که ذهنش اسیر این نمایش نباشد. همه می خواهند در آن بازی کنند. کمدین برجسته و تنومند سینما، جان گودمن، که سالها در سریال روزن Rosanne در تلویزیون درخشید، در نقش ظاهر می شود و جان گلوور، هنرپیشه سریال اسمال ویل Smallville نقش لاکی را بازی می کند. جان گلوور می گوید در تمرین ها متوجه می شویم که این نمایش واقعا در باره زندگی است. او می گوید من مدام می گویم اگر «چشم براه گودو» » وجود نداشت، سریالی مثل ساینفلد Seinfeld نمی توانست به وجود بیاید. او می گوید به نظر می رسد که نمایش، در باره هیچی است. دو تا مرد در انتظار ایستاده اند و دو تای دیگر می آیند با آنها وقت می گذرانند. به قول مشهور یک منتقد، بکت در چشم براه گودو به غیرممکن دست یافته زیرا نمایشی که در آن هیچ اتفاقی نمی افتد، تماشاگر را میخکوب روی صندلی نگه می دارد. نیتن لین می گوید معروف است که سریال ساینفلد در باره هیچی بود و چشم براه گودو نمایشی است که در آن هیچی دو بار اتفاق می افتد. او می گوید البته مطمئن نیست، ولی شرط می بندد که یکنفر همین الان دارد کتابی در باره شباهت های چشم براه گودو و ساینفلد می نویسد -- که هر دو در باره رابطه ها هستند و انتظار چیزی که از راه برسد و زندگی آدم را عوض کند، ولی بعد می افزاید، اصلا هم البته شبیه نیستند. *** بعد از این انتظار طولانی چی می شود؟ همچنان امیدی نیست و هست. یک پسربچه می آید با پیامی از طرف گودو، که امروز نمی آید ولی فردا خواهد آمد.. که یعنی این ماجرا ادامه دارد، روزها در پی روزها، الا آخر... و فردا، وقتی پسر بچه با پیام مشابهی باز می گردد، یادش نیست که دیروز هم همین پیام را آورده بود. فلسفه غالب در نیمه دوم قرن بیستم، تفکر اگزیستانسیالیستی، و بدعت درادبیات نمایشی، با این اثر تعریف شد، که در باره بیهودگی زندگی است و انتظار بی حاصل برای پایان عمر... با این، «چشم براه گودو» نمایش دلگیری نیست، هر چند 50 سال پیش، آخرین اجرای روی صحنه تئاتر حرفه ای که کمتر از دو ماه طول کشید، آخرین اجرای این اثر هم بود. چون دیگر به برادوی باز نگشت. ولی هر چند «چشم براه گودو» نمایش دلگیری نیست، اما دیدگاه تلخی که در باره جایگاه بشر در جهان هستی دارد. نمایشی است بدون شروع و بدون پایان، مثل زندگی، که همیشه وسط آن هستیم... و گذشته و آینده در آن به یک اندازه دور و مبهم هستند. به خصوص در اجرای حاضر با شرکت کمدین های نابغه ای مثل نیتن لین و بیل ایروین، این نمایش در باره دلگیری انتظار بیهوده زندگی، نه تنها کسالت آور نیست بلکه قهقهه خنده در می آورد از تماشاگر برای اینکه به شدت خنده آور است. نمایش آدمهائی که بیهوده انتظار می کشند برای ظهور موجودی غیبی که معلوم نیست وجود داشته باشد. خیلی ها می گویند منظور بکت از گودو، خدا است، بازی کرده با لغت خدا در اینگلیسی... یعنی گاد God.... ولی تفسیرهای متعددی در این باره هست...خدا هم می تواند باشد، اما به قول دیگری، می تواند پایان عمر باشد، که همه عملا و بیصبرانه منتظرش هستیم. در هر حال، اجرای کارگردان برجسته Anthony Page که از پنجشنبه هفته گذشته در تئاتر استودیوی 54 باز شده، به قول منتقد «تری تیچات» وال استریت جورنال، اجرائی سرراست و بی پیرایه و ساده است، آنطور که بکت می خواست، و بازیگرها و کارگردان آن را ساده و سرراست عرضه می کنند و هیچکدام سر راه رابطه مستقیم تماشاگر به نوشته بکت قرار نمی گیرند، و سرآمد همه آنها، از این دیدگاه، نیتین لین است که شاید در ایران در فیلم موزیکال «تهیه کننده ها» از روی نمایش موزیکال مل بروکس او را دیده باشند. هنرمندی است که با اجرای شخصیت استراگون در چشم براه گودو، خود را احیا کرده و بازی خونسرد و بی ادعای او را ستایش کرده اند برای اینکه دنبال خنداندن تماشاگر نیست ولی خنده ها خود به خود و به وفور می آیند. نمایش چشم براه گودو، شاید بیشتر از هر نمایش قرن بیستم دیگر، مورد ستایش قرار گرفته، و تری تیچات Teachout منتقد وال استریت جورنال می گوید اینکه ستایش شده ترین نمایش عصر امروز، نمایش تلخی است در باره بی معنی بودن و پوچی زندگی، خودش پیامی است در باره عصر تجدد، یا مدرنیته، که ما درش زندگی می کنیم. اما در پنجاه سال فاصله بین دو اجرای «چشم براه گودو» روی صحنه برادوی، شاهد تغییرات و تحولات زیادی در فرهنگ عامه بوده ایم که زمینه را برای بازگشت «چشم براه گودو» آماده کرده است. از طرف دیگر، این روزها، که مردم سخت تر حاضرند برای تفریح گران قیمتی مثل تئاتر پول خرج کنند، در تئاتر برادوی، نوبت نمایش ها و اسامی شناخته شده است، که علاقه و شناخت نسبت به آنها، قطعی باشد. این روزها، «گودو» در فرهنگ عامه، مثل تاید و کوکاکولا، یک مارک یا brand شناخته شده است، و چالشی که تهیه کننده پنجاه سال پیش نمایش برای ترغیب تماشاگران به دیدن این اثر با آن روبرو بود، دیگر وجود ندارد. شاید بیشتر از هر نمایش دیگر قرن بیستم، در باره «چشم براه گودو» تفسیر و تحقیق و طنز و تقلید و اشاره نوشته شده -- در ادبیات نمایشی نقشی دارد شبیه پیکاسو در نقاشی، و مثل همان پیکاسو، که همین هقته در نمایشگاهی از کارهای ده سال آخر عمرش در نیویورک می درخشد، نمایش سموئل بکت هم گوئی از آزمون زمان سربلند بیرون می آید. به قول ریچارد ایشروود، منتقد تئاتر نیویورک تایمز، برای زمان ما بیشتر از همیشه معنی دارد چون حتی سبک نمایش هم که 50 سال پیش تازگی داشت، حالا جا افتاده است. نوآوری بکت در خلق این اثر، حذف همه اجزاء سنتی یک نمایش است، از جمله قصه، تاریخچه شخصیت ها، روانشناسی شخصیت ها، انگیزه های آنها... در این نمایش در باره هیچکدام از این چیزها توضیح داده نمی شود. حذف این ها، نمایش را مبهم کرده است و بر جذابیت آن می افزاید. «چشم براه گودو» به خاطر پرسش بزرگی که در باره موجودیت بشر و توجیه حیات انسان مطرح می کند، نمایشی است که بارها در واکنش به بحران های عظیم و مصیبت های غیرقابل توجیه، مثل توفان کترینا یا جنگ «سارایه وو» احیا شده است و بحران مالی و اقتصادی کنونی که آمریکا و جهان را فرا گرفته شاید موقع مناسبی برای بازگشت این اثر باشد. سوزان سنتاگ Susan Sontag، روشنفکر برجسته نیویورکی، اجرائی از آن را در «سارایه وو» زمان جنگ بالکان روی صحنه آورد و گروه تئاتر سیاه هارلم، اجرائی از آن کنار خرابه ای تندباد کترینا در نیوارولئان اجرا کرد. به قول چارلز ایشروود، منتقد نیویورک تایمز، استراگون و ولادیمیر، شخصیت های این نمایش، هر چند در جای خاصی حضور ندارند (نمایش در ناکجا اتفاق می افتد) و کار خاصی نمی کنند، و گذشته و تاریخچه آنها معلوم نیست، اما در وجودشان قابلیت بالقوه تئاتری وجود دارد با قدرت بیانی بیشتر از هر شخصیت دراماتیک دیگر. از دید منتقدهای سختگیر نیویورکی، «چشم براه گودو» ظاهرا اجرای موفقی است برای اینکه تعریف های سخاوتمندانه ای می خوانیم. مثلا فرنک شک، در هالیوود ریپورتر، نوشته سرگرم کننده تر و قدرتمندتر از این اجرا را به یاد ندارد دیده باشد و اضافه کرده که پیچیده ترین نمایش سموئل بکت را راحت تر می توان درک کرد اگر با طنزعرضه شود و در این اجرا هنرمندان از سابقه خود در نمایش های «وودویل» که همان نوع آمریکائی تئاتر لاله زاری خودمان است، استفاده می کنند برای روح بخشیدن به این نقش ها. منتقد هفته نامه تام اوت Time Out ضمن ستایش همه بازیگرها، از جمله از کار جان گودمن تعریف کرده که به شخصیت پوزو، ابعادی بزرگتر از زندگی بخشیده. مایکل کاچوارا، منتقد اسوشیتدپرس نوشته احیای چشم براه گودو در برادوی را دو دلقک قدیمی رهبری می کنند که خوب می دانند کمدی، کاری جدی است.
سپاس از گزارشت در باره چشم به راه گودو
ReplyDeleteآقاي ناطقي عزيز
ReplyDeleteاز گزارش بسيار خوبت در بارة نگاره هاي خطي سپاسگزاريم
سخنت هميشه گرم و روزگار بكام