September 21, 2006

The Last Kiss





«آخرین بوسه»: تعهد و گریز از تعهد در عشق




خیلی از جوانها وقتی به هم میرسند اشتیاق زیادی دارند برای دوستی و آشنائی بیشتر، ولی وقتی که پای رابطه به میان میآید، با پدیدهای به نام تعهدگریزی روبرو هستیم، و مسائل دیگه --   از جمله هراس از بزرگسال شدن در آستانه 30 سالگی – که موضوع یک فیلم جدید و محبوب آمریکائی است  به نام «آخرین بوسه» با شرکت هنرمند جوان و مبتکر آمریکائی،   زک برف Zach Braff   


«زک به رف»  که سال پیش فیلم «نیوجرسی، ایالت گلستان»  Garden State او خیلی گل کرده بود، و هر هفته هم  میآید در سریال  تلویزیونی Scrubs، ظاهرا دارد به ستاره جدیدی برای سینمای جوان آمریکا تبدیل می شود.   یک ستاره یا ضد ستاره در واقع -- زک برف، هنرمند 31 ساله،  هم توی فیلم Garden State فیلم مستقلی که خودش نوشته و کارگردانی و در آن بازی کرده بود و هم توی این فیلم The Last Kiss  که حالا بر پرده اومده و بازسازی یک فیلم ایتالیائی است و هم در سریال تلویزیونی نقش یک جوان بی تظاهر و حساس و عادی را بازی میکنه، که نه لزوما زیادی خوش تیپه نه قهرمانه  -- یک آدم روزمره است – یک کم شاید حساستر، یک کم با تخیلتر – برای همین به تدریج داره در دل تماشاگران جا باز می کنه. یعنی برعکس تام کروز، مثلا، یا مت دیمن و بن افلک و نظائر آنها که می خواهند ستاره باشند.


در فیلم گاردن استیت یا ایالت گلستان که لقب ایالت نیوجرسی است، زک برف نقش جوانی را بازی میکرد که بعد از تمام کردن دانشگاه به زادگاهش باز میگردد تا به نوعی خودش را پیدا کند.  در فیلم آخرین بوسه یا The Last Kiss که بازسازی فیلم ایتالیائی است به همین نام از گبری یل موچینو Gabriele Muccino  است، او نقش یک جوان یک کم مسنتر را دارد – یعنی جوانی که به آستانه 30 سالگی رسیده ولی دلش نمیخواهد بزرگ بشود.  داستان فیلم مقاومت چهار جوان در آستانه سی سالگی  است،   که گاهی فکر میکنند با ازدواج کردن، یک چیزی را از دست میدهند.


این یک پدیده عصر ماست. موضوع از دست دادن آزادی...  ولی به هرحال، شخصیت زک برف در فیلم توضیح میده که ازدواج براش یک جور نهایته، یعنی به نوعی پایان یک خط است، و انتها و قطعیت ...  ولی از یک نظر، فیلم جدید زک برف، فیلم آخرین بوسه،  فیلمی است در باره آخرین روزهای جوانی و این مرحله گذر دردناک جوانی به بزرگسالی، از آزادی و بیخیالی، به مسئولیت زندگی زناشوئی، و از گلچین هر باغی بودن، به باغبان یک گلستان خاص تبدیل شدن – که همون خانواده است.


خیانت، یک ارزش اخلاقی است، و البته این فیلم هم به خاطر اینکه یک محصول سینمای هالیوود است، بعدا توضیح بیشتر خواهم داد، که در نهایتش محافظهکار است و پایبند اخلاق، اما به هرحال  زور خودش را میزند که به قضییه از دید جوانهای در آستانه پدر شدن نگاه بکند. 


سناریوی این فیلم را آقای پال هگیس Paul Haggis نوشته که همین پارسال به خاطر کارگردانی اولین فیلمش Crash جایزه اسکار گرفت. از کارگردان این فیلم، تونی گلدوین Tony Goldwyn که بیشتر به عنوان هنرپیشه شهرت داره، بیشتر از 50 تا فیلم و سریال بازی کرده، و به عنوان کارگردان بیشتر در سریالهای تلویزیونی کار کرده، از Law & Order گرفته تا L Word و Grey’s Anantomy 


 توی  ویدیوی دو سه دقیقهای که از خود فیلم مونتاژ شده، تقریبا همه داستان خلاصه شده، از زبان شخصیت اصلی، که نقش او را زک برف بازی میکند. در قسمت اول میبینم که از خوبیهای عشقش میگوید، از رابطه زیبائی که با هم دارند، از اینکه دوست دخترش جنا، با بازی جسیندا بارت Jacinda Barrett  حامله شده است و او دارد پدر میشود، میخواهد با هم خانه بخرند. رابطههای جانبی دیگر را هم نشان میدهد، از جمله رابطه پدر و مادر جنا، که در یک ازدواج سی ساله به بحران رسیدهاند. در قسمت بعد، طرف دیگر قضیه را میبینیم، یعنی دختر دانشجوی ده سال جوانتر که او را برای یکی دو شب، به جوانی و گذشته برمیگرداند و تردید میکند در تصمیمی که گرفته. دنباله داستان را اینجا نشان نمیدهد، که پشیمان از لغزش اخلاقی، بر میگردد به نامزدش و از او بخشش میطلبد.


***


این فیلم در باره رابطههای عشقی است بین زن و مرد... و مسئولیتی که رابطه و بچه دار شدن به همراه میآورد که قبول کردن آن  برای خیلی از آقایون مشکل میشه، نه تنها در سی سالگی، که در خیلی سنهای بالاتر.


ولی   فیلم آخرین بوسه، هر چند مثل خیلی دیگه از فیلمهای هالیوودی، در تحلیل نهائی، پیامی محافظهکار دارد، یعنی از ازدواج، از مسئولیت خانوادگی و از تعهد اخلاقی که به همراه دارد، دفاع میکند، اما چون فیلم را جوانهائی مثل همین زک برف ساختهاند، من فکر میکنم که نتیجه کار یک خورده متفاوت با آنچه مقصود نهائی است از آب در آمده.  برای من مشکل اصلی در این است که تمام شخصیتهای مرد در این فیلم، حتی دوستان بی مسئولیت و خوشگذران شخصیت اصلی، تقریبا مثبت نشان داده میشوند، در حالیکه هر چه زن در این فیلم است، عصبی و نیمهدیوانه و زورگو و پرمدعا و طلبکار توصیف میشوند و آن دختر دانشجوی خوشگلی که در میهمانی عروسی با او آشنا می شود و یک شب با او بیرون می رود هم یک جورهائی مزاحم و مصر نشان داده میشود.  در واقع، انگار این فقط زنها هستند که مسئولیت و وفاداری و توجه میطلبند واین مردها هستند که میخواهند از این چیزها بگریزند.   به همین خاطر، پایان ماجراهای فیلم که در آن مردها در واقع عشق و مسئولیت خودشان را میپذیرند و خانواده پیروز میشود، به خاطر چهره منفی یا نسبتا منفی که از زنها نشان میدهد، اون طور که باید قابل قبول نیست. 


البته مسئولیت گریزی در خیلی از زن ها هم هست. خیلی زنها هم هستند که دلشان نمیخواهد بار همه خانواده روی دوش آنها باشد، بچه و خانهداری...  و شاید چون این فیلم را مردها ساختهاند، و چون بیشتر فیلمها را مردها میسازند،  این طرف قضییه نشان داده نمیشود.


با این همه،  زنها در این فیلم نمایندگان دوست داشتنیای ندارند، متاسفانه. یکی مادر جنونزده دختره است که بعد از 30 سال ازدواج با یک شوهر آرام و وفادار، به سیم آخر میزنه، یکی زن جوانی است که همهاش با بدخلقی اصرار دارد شوهرش به کار بچهداری کمک کند و بعد هم دوست دختر شخصیت اصلی است که از او مسئولیت خانوادگی میطلبد.  


فیلم آخرین بوسه، در روزهای آخر هفته پیش در 1350 سینما 4.7 میلیون دلار فروش کرد و مقام چهارم را کسب کرد – یعنی از نظر تجاری خیلی موفق بود.  بعضی از منتقدها هم آن را تحسین کردند، به خصوص کار زک برف را. مثلا منتقد بالتیمورسان آقای کریس کتنباک مینویسد زک برف جذابیت طبیعی دارد که تماشاگرها آن را راحت میبلعند. خانم جسیکا ریوز در روزنامه شیکاگو تریبیون این فیلم را برداشتی زیرکانه، بانمک و سکسی در باره رابطهها میداند.  خانم روث استاین، منتقد سنفرانسیسکو کرانیکل میگوید هر چند که ظاهر این فیلم خیلی قراردادی است اما این فیلم که داستان چهارجوان در آستانه سی سالگی را بازگو میکند، هیچ چیز قراردادی درش نیست. این منتقد احساس میکنه که هرچند فیلم ایتالیائی پنج سال پیش تقریبا کاملا آمریکائی شده  و مثلا محل وقوع داستان به شهر مدیسون در ایالت ویسکانسین منتقل شده، اما به خاطر تمرکز کامل فیلم روی رابطه های عشقی، فضای اروپائیاش را از دست نداده. کانی آگل Connie Ogle منتقد میامی هرالد نوشته این فیلم یک کم آزاردهنده است به خاطر اینکه انسان را به یاد نابینائیاش نسبت به آنچه در زندگی اهمیت داره، میاندازه.


جذابیت این سوژه در همین است که این سئوال را برای بیننده مطرح کند که برای تو در زندگی چی مهمه؟ این که دنبال لحظههای زودگذر عشق  و فراموشی باشی یا دنبال یک چیز ثابت و دائمی، یک خوشی پاینده... که البته هرکس ممکن است در باره آن نظر متفاوتی داشته باشه. به هرحال، مرسی از این گزارش، که موضوع انتخابها در زندگی را پیش کشید، که فکر میکنم برای همه مطرح باشد.



ویدیو و دنباله مقاله...

September 19, 2006

Pendar.Net & Istaghah


وب سایت های برنده جایزه ذره بین طلائی 


سومین دوره جایزه ذره بین طلائی عصر شنبه این هفته در مراسمی در آمفیتئاتر باشگاه وبلاگنویسان تهران، به سردبیران و بانیان دو سایت اینترنتی مبتکر و باسابقه اهدا شد.  امروز در گزارش خود نگاهی دارم به سایتهای اینترنتی پندار  pendar.net  و ایستگاه دات کام istgah.com برندگان امسال جایزه ذرهبین طلائی. 


*** 


جایزه ذره بین طلائی را یک سایت اینترنتی به نام ایران سئو SEO  برگزار میکند – یا در واقع ایران اس ای او، که مخفف Search Engine Optimization  است ، یک سایت حرفهای است که به بحث در باره موتورهای جستجو و بازار الکترونیک اختصاص داره با هدف اصلاح کدها و مدیریت سایت ها به طوری که در موتورهای جستجو بهتر حضور داشته باشند.  مدیران سایت پرشین بلاگ از حامیان این جایزه هستند. 


جایزه ذره بین طلائی  به سایتهائی ایرانی داده میشه که در موتورهای جستجو مثل یاهو و گوگل حضور فعالی دارند و با زحمات خود کمک میکنند به حضور بیشتر سایتهای فارسی در موتورهای جستجوی بینالمللی.


در شرایطی که نه کمک دولتی برای این کارها وجود دارد، نه بازاری هست که مثل آمریکا با پول آگهی به این افراد مبتکر برای ادامه کارشان کمک بکند، علاقه به کار و فرهنگ و برقراری ارتباط،  انگیزه اصلی میشود برای این جوانهای باهوش که فعالیت کنند. این را هم در باره اونها که جایزه گرفتهاند باید گفت، هم در باره اونها که با زحمت و از جیب خرج میکنند که یک چنین جوایزی داده بشود و در باره اش بحث بشود 


من که اون وقتها در رادیو آزادی برنامه روزانه گذاشته بودم برای حمایت از سایتهای اینترنتی مردمی در  ایران، همان موقع با کار پندار دات نت آشنا شدم و از اون موقع هر از چندگاه برای گرفتن خبرهای فرهنگی به این سایت سر میزنم.   سایت پندار دات نت که این جایزه را امسال گرفته  سالهاست مجموعهای خواندنی از خبرهای هنری و فرهنگی ایران را به صورت ابتکاری در اینترنت عرضه میکنه. 


سایت ایستگاه دات کام هم جالب است –  چون این طور که دیدم، کارش فقط در آگهی است و سعی میکنه به گرم شدن بازار کمک کند. از جمله فرهنگ لغت قابل استفاده ای دارد. 


برنده دیگر جایزه ذرهبین طلائی امروز،  یعنی  ایستگاه دات کام یک نرمابزار ابتکاری دارد برای عرضه آگهیهای کوچک که زیر موضوعهای مختلف تقسیمبندی شدهاند، و اگر روزی دادوستد اینترنتی در ایران باب بشود، یکی از ستونهاش سایتهائی نظیر ایستگاه و پندار هستند، که کارشان علاوه بر عرضه محتوا، استفاده از اینترنت برای خدمت رسانی هم هست. 


خوب میشد اگه اطلاعاتی در باره درآمد این سایت ها و وضع مالی اونها داشتیم و اینکه چه سهمی در بازاریابی انجام می دهند، ولی فکر می کنم دنبال این جور اطلاعات در ایران بودن فعلا  زیاد کار  امکان پذیر نباشه! 


از کسب و کار که بیایم بیرون، باز میرسیم سر سایت پندار دات نت  pendar.net   این سایت را کسانی که با خبرهای هنری سرو کار دارند، بیشتر از شش سال است که میشناسند و شاهد تحول مداوم آن بودهاند.  بردن این جایزه فرصتی است که به سایت پندار و زحمات سردبیر و بانی آن، آقای نیما افشار نادری نگاهی بیاندازیم. 


بنیانگذار و سردبیر پندار «نیما افشارنادری» که  فارغالتحصیل رشته کامپیوتر از دانشگاه قزوین است، موقعی ساختن این سایت را در اطاق کوچکی در منزل پدریاش شروع کرد که تازه دانشجو شده بود، و هرچند شکل کارش کاملا حرفهای بود، ولی زیربنای آماتوری آن را تاکنون هم حفظ کرده است. 


کارهای گرافیک سایت را خانم نغمه عقیلی به عهده گرفته است. امین رجائی مدیریت فنی سایت کل مجموعه سایتهای پندار را انجام میدهد و دهها روزنامهنگار در داخل و خارج از کشور با سایت پندار همکاری دارند.   


سایت پندار دات نت، که مدام در تلاش برای عرضه چیزهای جدید است، خبرهای هنری وفرهنگی ایران را از گوشه و کنار مطبوعات داخل و خارج از کشور گردآوری میکند و یکجا جمع میکند، اما هر وقت که بتواند به کمک نویسندگان و خبرنگاران داوطلب، در باره موضوعهائی متنوع فرهنگی، از جلسههای ادبی و سینمائی گرفته تا موسیقی روز، گزارشهای دست اول هم منتشر میکند، حتی یک مدت پادکست هم داشت و برنامه موسیقی شبه رادیوئی هم پخش میکرد، ولی برای ادامه این کارها، صددرصد پول لازم است که این سایتهای مردمی که از جیب گردانندگانش اداره میشوند، بودجهای ندارند که بتوانند ایدههای خودشان را ادامه بدهند. 


اخیرا یک کار حاشیه پندار راه انداختن سرویس جدیدی است به نام my pendar.com که به کاربران فرصت میدهد  برای خود پورتالهای شخصی درست کنند و محتوای آن را برحسب سلیقه خود تغییر دهند، تقویم روزانه داشته باشند، خبرهای مورد علاقه خود را گرد بیاورند و نظائر آن.


ذرهبین طلائی جایزه است که برای تشویق فهرستها و موتورهای جستجوگر ایرانی به سایتهائی داده میشود که برای بالابردن ضریب نفوذ سایتهای ایرانی در اینترنت فعال بودهاند، و هیات داوران آن تلاش میکنند از افراد و سایتهائی تشویق به عمل بیاورند که نقشی در پررنگ کردن محتوای ارزشمند فارسی در اینترنت داشتهاند.


این جایزه قبلا به سایت فهرستِ جانانه و جستجوگر پارسیک ، اهدا شده و هچنین محمودْ بَشاش، مجیدْ آنلاین،، ایرانْ ترانه  و ایرانْ داک از برندگان قبلی آن بودهاند. 

برای انتخاب سایتهای برتر، جنبههای فنی  خیلی مورد نظر هستند، مثلا همان طور که گفتم حضور آنها در موتورهای جستجوگر مثل یاهو و گوگل بررسی میشود و محبوبیت سایتها، از نظر شمار پیوندهائی که در وبلاگها و سایتهای دیگر به آنها داده میشود مورد نظر هیات داوران جایزه ذره بین طلائی قرار میگیرد، که البته همان دلیلی است که در موتورهای جستجو هم بالا میآیند.


ویدیو و دنباله مقاله...

September 18, 2006

The Departed




رفتگان

 

آنها که فیلمهای مارتین اسکورسزی در باره گنگسترها به خصوص آثار مشهوری مثل Goodfellas و Casino را به یاد دارند، با بی صبری در انتظار شروع نمایش همگانی کار جدید او هستند – فیلمی به نام The Departed یا «رفتگان» --  که به گفته آنها که آن را دیده اند،  تماشاگر را به جهان غریبی که در آن فیلمها تصویر کرده بود، باز میگرداند. در این فیلم آقای اسکورسهزی از ترکیب دینامیک سه هنرپیشه برجسته سینمای آمریکا بهره میگیرد. 


در فیلم جدید مارتین اسکورسهزی، جک نیکلسون، پیر حیلهگر هالیوود، در مقابل دو جوان اول خیلی باهوش قرار داره و اینطور که منتقدها نوشتهاند، رقابت این دو نسل است که فیلم را داغ کرده.  لئوناردو دیکپریو، که دو فیلم Gangs of New York و  Aviator را با اسکورسهزی کار کرده، برای فیلم سوم باز هم با این کارگردان برجسته جفت شده و در این فیلم مت دیمون Mat Damon بازیگر باهوش را هم در کنار خودش داره. این دو تا، نقش دو پلیس جوان را بازی میکنند در یک فیلم گنگستری که داستان آن در باستن اتفاق میافتد. ماموریت آنها این است که یک سردسته تبهکار پیر تلاش میکنند، که نقش او را جک نیکلسون ایفا میکنه، به دام بیاندازند، اما پلیسی که دیکپریو بازی میکند به صورت جاسوس خودش را در دسته تبهکاری جا میزند در حالیکه  پلیسی که مت دیمون بازی میکند، خودش جاسوس تبهکاران در اداره پلیس  است.


در مصاحبه با خبرگزاری، دیکپریو می گوید شخصیتی که او و دیمون بازی میکنند، به هم شبیه تر از آنی است که مردم فکر میکنند.  لئوناردو دیکپریو میگوید دو پلیسی که او و مت دیمون بازی میکنند، در واقع میتوانستند یکی باشند، زیرا این دو یک جور بزرگ شده اند، اما سرنوشت باعث شد که هرکدام راههای متفاوتی را برگزینند. یکی که خشونت تبهکاران را دیده است علیه آن میجنگد و دیگری را دنیای تهبکاران جذب میکند.


دیمون میگوید شخصیت پلیسی که او بازی میکند، از بچگی مقهور گنگستری است که برایش حکم پدر را داشته، و شخصیتی قوی است، برای همین در خدمت مافیا قرار میگیرد و همیشه اسیر تصمیمی است که در جوانی گرفته. 


در این فیلم هم مثل Goodfellas اسکورسهزی به ریشههای خانوادگی و محلی گنگسترها نگاه میکند و تاثیری که در بچگی از اطرافیان خود گرفتهاند. 


دیمون و دیکپریو که دراین فیلم هر دو صحنههائی را در مقابل جک نیکلسون بازی میکنند، هر دو قبول دارند که جک نیکلسون با بازیاش و حتی رفتارش سر صحنه، هر دو آنها را تحریک میکرد. 

 

در اینجا دیکپریو میگوید وقتی جک نیکلسون قبول کرد در این فیلم بازی کند،  همه میدانستند که شخصیت گنگستر پیر را از آن خود میکند، با صریحتر، حریصتر، سکسیتر و خطرناکتر.   او میگوید به او گفته شده بود که نیکلسون آتش خاموش کن، آتش و هفت تیر زیر میز قایم کرده اما نمیدانست که میخواهد با آنها چه کند و او را با آتش زدن میز و گذاشتن هفت تیر زیر گلویش شگفت زده کرد، که باعث شد بازی اش بهتر شود. 


مت دیمون میگوید هدف نیکلسون این بود که کاری کند که دو بازیگر جوان از او بترسند و در تشویش باشند. او  تعریف میکند که یک روز مسئول صحنه  به دیکپریو گفته بود  که نیکلسون الکل و کبریت و شعله خاموش کن  گرفته زیر میز پنهان کرده، و تمام صحنه را  دیکپریو بدون اینکه بداند نیکلسون چه منظوری دارد، بازی کرد، و نتیجه بازی های بهتر بود. 


***


فیلم رفتگان را Departed را که قرار است ماه اکتبر، یعنی ماه آینده در آمریکا اکران شود و هنوز نقدهای رسمی نگرفته، جمعه شب در تورونتو در حاشیه جشنواره فیلم تورونتو برای یک عده منتقد نشان دادند و نظر خیلیها این بود که در این فیلم بار دیگر اسکورسهسزی به روحیه و حس و فضای فیلمهای گنگستری سابق اش برگشته، در واقع به ژانر سینمائی مورد علاقهاش و اینجا هم هر چند با هنرپیشههای خارقالعاده کار میکنه، ولی همچنان مثل عروسک گردان، سرنخ همه شخصیتها را در دست دارد، هرچند که در برابر چهرهای مثل نیکلسون، اینطور که راجر فریدمن از فاکس نیوز میگفت، صددرصد امکان کنترل همه چیز دست کارگردان نیست. 


روزنامه معتبر باستون گلوب در باره این فیلم مطلب جالبی داشت هفته پیش. همانطور که گفتم داستان فیلم در باستون میگذره و برای اهالی این شهر به خصوص این فیلم خیلی اهمیت داره.   باستون گلوب نوشته بود که دست کم «رنه ردریگز» منتقد سینمائی روزنامه میامی هرالد فکر می کرد که این فیلم مارتین اسکورسه زی شایسته جایزه اسکار است و امسال دیگه حتما اسکورسهزی این جایزه را می گیره.  باستون گلوب مینویسه این فیلم از نظر روانی پیچیده و خیلی سرگرم کننده است. 


اما نقشهای جالبی به این بازیگرها داده که از حالا میشه جرقههائی را روی پرده پیشبینی کرد.  مثلا نیکلسون ظاهرا به سیم آخر زده، این هنرپیشه قدیمی سینما که به خاطر شخصیتهای مجنونی که مثلا در جوانی در فیلم One Flew Over the Cuckoo’s Nest بازی کرد، یا در میانسالی در فیلم Shining ارائه داد، همیشه میتونه اشارهای به دیوانگی و جنون خطرناک داشته باشه و ظاهرا از همین خاصیت در نقش گنگستر پیر باستونی در فیلم رفتگان یا The Departed آخرین فیلم مارتین اسکورسهسیز استفاده کرده. در این فیلم، نیکلسون یک قاتل خطرناک است که جنون و خشونت او مرز نمی شناسد و رفتارش حتی خارج از چارچوبی است که در فیلمهای گنگستری دیدهایم، مثلا دیوانه تر از جو پچی  در فیلم Goodfellas  ولی معلومه که داره از نقشی که در این فیلم ساخته و به خصوص  از بازی دادن دو بازیگر نقشهای مقابل خودش، یعنی مت دیمون و لئوناردو دیکپریو لذت میبرده. 


خبرنگارهائی که فیلم را دیدهاند، از بازیهنرپیشههای فرعی خیلی تعریف کردهاند. در این فیلم نقشهای کوچک را هم بازیگران بزرگ کار کردهاند، مثلا مارتین شین و مارک والبرگ به خصوص، و الک بالدوین. 

ویدیو و دنباله مقاله...

September 14, 2006

Il Cantante




خواننده: ماجرای ظهور و سقوط 


دو ستاره موسیقی لاتین، یعنی خانم جنیفر لوپز و شوهرش آقای مارک انتونی، هنرمندان  فیلم دیگری هستند  در جشنواره تورونتو با تم موسیقی -- فیلم ایل کانتانته در باره هکتور لاوو، خواننده پوئترو ریکوئی که در جستجوی شهرت عازم آمریکا میشود. 


آنها در مراسم افتتاح فیلمشان El Cantante   در کنار هم حضور پیدا کردند.  خانم لوپز ضمنا تهیه کننده این فیلم هم هست.  فیلم ایل کانتانته، در قامت بیوگرافی هنری، در واقع داستان تولد موسیقی رقص دار پورتوریکوئی موسوم به سالسا است که منابع موسیقی پورتوریکو و آمریکا را در هم میآمیزد.  


متاسفانه مثل خیلی از فیلمهای دیگر در باره زندگی هنرمندان موسیقی، در این فیلم هم شاهد هستیم که چگونه اعتیاد به مواد مخدر، این هنرمند را نابود میکند و رابطه او را با همسرش در هم می شکند. نقش هکتور لاوو را مارک انتونی بازی میکند و جنیفر لوپز در مقابل او ظاهر میشود. 


خانم جنیفر لوپز میگوید در کار با همسرش مارک انتونی مشکلی نداشت زیرا دیدار آنها جنبه حرفه ای داشت و موقع کار به چیز دیگری فکر نمیکنند. مارک انتونی میگوید سالهای زیادی صرف ساختن این فیلم شد و باورش نمی شود که فیلم سرانجام برای نمایش در جشنواره تورونتو آماده شده است. 


آقای مارک انتونی می گوید همکاری او با خانم لوپز در این فیلم باعث شد که در زندگی خود را به هم نزدیک تر احساس کنند، به خصوص به خاطر اینکه خود را با شخصیتهائی که در فیلم بازی میکنند خیلی متفاوت احساس میکنند.

ویدیو و دنباله مقاله...

Shut Up And Sing




واکنش ملی به اعتراض ضد جنگ سه خواننده 


از جمله فیلمهای جنجالی که خیلیها منتظرش بودند، یک زندگینامه هنری است با شرکت جنیفر لوپز و مارک انتونی، که در واقع داستان تولد موسیقی سالسا است.  ولی فیلم جنجالی دیگر، یک مستند است در باره دیسکی چیکز، که در سال 2003 به خاطر اینکه در لندن از جرج بوش  به خاطر حمله آمریکا به عراق انتقاد کردند، با رویکرد منفی علاقمندانشان در آمریکا مواجه شدند. بعد از آنکه خانم نتلی مینز روی صحنه یک کنسرت در لندن گفت از اینکه با جرج بوش رئیس جمهوری آمریکائی آمریکا هم ایالتی باشد شرمنده است، واکنش شدید علاقمندان موسیقی کاونتری به این حرف چنان شدید بود که مدیربرنامه های گروه به این سه خانم هنرمند گفت منتظر همه جور تکفیری باشند، حتی  تحریم پخش ترانه از رادیو ها و مراسم سیدی سوزان، و همینطور هم شد.  


اما دیکسی چیکز را مطبوعات دست چپی و لیبرال به شدت مورد حمایت قرار دادند و حتی عکس آنها با جملات اعتراض آمیز رفت روی جلد مجله پرفروش رولینگ استون و هرچند در علاقمندان سنتی موسیقی کاونتری  صدهاهزار شنونده را از دست دادند، اما گروه عظیم دیگری در شهرهای بزرگ که مردم به اصطلاح لیبرالتر هستند، نسبت به موسیقی آنها کنجکاو شدند.  فیلم مستند خفه شو و آواز بخوان،  Shup Up & Sing این ماجرا را به صورت داستانی گیرا در آورده است که به قول بروس نیومن، منتقد روزنامه معتبر مرکوری نیوز شمال کالیفرنیا، حتی شانس دارد که جایزه اسکار بگیرد. 


خانم نتلی مینز و دو همکار دیگر او در گروه دیکسی چیکز از برنامه تور کنسرت خود به دور آمریکا چند روزی مرخصی گرفتند تا برای تبلیغ فیلم مستند جدیدی که در باره پیامد مخالفت آنها با جنگ عراق ساخته شده است در جشنواره تورونتو حاضر شوند، که فرصتی بود برای سرک کشیدن علاقمندان آنها.  


موضع ضد جنگ این گروه آن هم در سال 2003 که اکثریت مردم آمریکا پشتیبان حمله به عراق بودند، طرفداران موسیقی کاونتری را که به طور سنتی به جناح راست متمایل هستند، به شدت ناراحت کرده بود، و خیلی رادیوها پخش آهنگهای آنها را تحریم کردند.


فیلم خفه شو و آواز بخوان، داستان تلاش این گروه است برای بازگشت به صحنه. 

خانم نتلی مینز Natalie Maines   سرپرست گروه در تورونتو میگوید اعضای گروه به تدریج با حضور فیلمبرداران مستند در خانه و استودیو و هر جا میرفتند خو گرفتند و برخلاف هنرمندان دیگر، میتوانستند حضور غیرعادی دوربینها را در اطراف خود تحمل کنند.  


خانم امیلی رابینسن، خواننده دیگر میگوید فیلم مستند خفه شو و آواز بخوان ابتدا به صورت یک راکومنتری، یا مستند موسیقی راک  شروع شد ولی ابتدا که دوربینها با گروه به راه افتادند، معلوم نبود حاصل کار چی خواهد بود. برای همین بود که تصمیم گرفتند از نظر یک فیلمساز استفاده کنند زیرا اعضای گروه نمیتوانستد به خودشان نگاه عینی داشته باشند.


سال 2006 برای دیکسی چیکز سال بازگشت بود، با آلبومی پرفروش به نام برگزیده راه طولانی Taking the Long Way و کنسرتهای شلوغ  دور آمریکا، به طوری که به قول خانم مارتی مگگوایر،  شاید حالا دیگر خیلی ها طرز فکر سیاسی شان را عوض کرده باشند و گروه دیکسی چیکز دیگر خود را طرد شده حس نمیکند. 

ویدیو و دنباله مقاله...

Top Films in Toronto 2006



گزارش جشنواره تورونتو  


بعضی جشنوارههای سینمائی، مثل این جشنواره تورونتو که چند روز است در باره آن گزارش میدهیم، به قدری مطلب دارند که پرداختن به همه آنها امکان پذیر نیست. بیش از 350 فیلمی که دراین جشنواره نمایش داده میشوند، هرکدام موضوعی را پیش میکشند برای بحث، و حضور هنرمندان مشهور و چهرههای داغ، برای جلب توجه تماشاگران و مطبوعات به فیلمها، با خود فیلمها رقابت میکند.   اما از نظر موضوعی، فیلمهای در باره موسیقی، اعم از مستند و داستانی، یکی از تمهای جشنواره بود.


در میان بیش از 350 فیلم مختلفی که در جشنواره تورونتو نمایش داده میشود، همه جور فیلمی میتوان یافت، برای همه جور سلیقهای   مثلا در باره موسیقی. 

***


 علاقمندان موسیقی راک چندین مستند جالب در جشنواره تورونتو داشتند، از جمله فیلم ساختن یک تله موش خراب یا Building a Broken Mousetrap که در باره یک گروه پانک هلندی است به نام The Ex ساخته  Jem Cohen یک هنرمند راک آمریکائی که گروه راک او Fugazi را به خصوص در واشنگتن همه میشناسند.  فیلم دیگر قابل ذکر مربوط به موسیقی راک، فیلمی بود از مصاحبه های کرت کوبین، ترانهسرا و خواننده جوانمرگ گروه نیروانا Nirvana.  خود من خیلی دلم میخواست فیلم Opera Jawa  را میدیدم که یکی از داستانهای سنتی رامایانای هند را با موسیقی زیبای ارکستر گملان اندونزی بازگو میکند، پر از رقصهای زیبای اندونزیائی.



ویدیو و دنباله مقاله...

September 13, 2006

A Good Year




یک سال خوب، از ریدلی اسکات


راسل کرو، غول کوتاه قد سینمای جهان، برخلاف شهرتی که به تندخوئی و بدخلقی دارد، در جشنواره تورونتو خوش رفتار بود. کرو برای تبلیغ فیلم جدیدش «یک سال خوب» A Good Year به تورونتو رفته بود، فیلم A Good Year که در آن نقش یک بانکدار موفق انگلیسی را بازی میکند که وقتی دائیاش میمیرد، تاکستان او را به ارث می برد، ولی زندگیاش به هم می ریزد، از کارش اخراج میشود، اما ارزشهای تازهای در زندگی پیدا میکند، از جمله عشق.


راسل کراو میگوید بازی در یک نقش رومانتیک برای او با بازی در فیلمهای جنگی فرقی ندارد. باید دیالوگ را حفظ کند و مراقب باشد به مبل وصندلی برخورد نکند. آقای کراو در فیلم A Good Year بار دیگر با پیر کارکشته سینمای جهان، کارگردان انگلیسیتبار، ریدلی اسکات Ridley Scott کار میکند، که پیش از این در فیلم گلادیاتور او درخشیده است.


اقای ریدلی اسکات، که در حال حاضر مشغول ساختن فیلم گنگستر آمریکائی با شرکت راسل کرو است، معتقد است که راسل کرو نابغه بازیگری است و استعداد ذاتی دارد که کسی نمیتواند با مدرسه رفتن و تمرین یاد بگیرد.


ویدیو و دنباله مقاله...

Never Say Goodbye


هرگز نگو خداحافظ: اولین فیلم هندی جشنواره تورانتو


اگر راسل کراو در آمریکا و اروپا از پرفروشترین هنرمندان سینماست، در هندوستان، شاهرخ خان و امیتاب باچان در هندوستان ستاره هستند. صدهاتن از علاقمندان آن از سراسر کانادا به تورونتو آمده بودند. برای تماشای نخستین نمایش جهانی فیلم جدید آنها، فیلم «هرگز نگو خداحافظ»   Never Say Goodbye که نخستین فیلم هندی است که در مراسم اختصاصی جشنواره تورونتو گنجانده شده است.


اهمیت فیلم، از کارگردان کهنهکار سینمای بمئی، یا بالیووود، آقای کاران جوهر، در این است در سینمای هند سنت شکنی کرده است، به این صورت که برای اولین بار در سینمای هند، به موضوع خیانت عشقی در زندگی زناشوئی میپردازد.


شاهرخ خان در این فیلم نقش یک فوتبالیست را بازی میکند که زندگی خوشبخت او در نیویورک  با همسرش که سردبیر یک مجله است وقتی به هم میریزد که آن دو با یک زوج هندی دیگر آشنا میشوند، و فوتبالیست عاشق مایا، زن دوستش میشود. 


در اینجا آقای باچان میگوید نخستین نمایش جهانی این فیلم در جشنواره فیلم تورونتو نشان میدهد که سینمای هند به درجهای از بلوغ رسیده است که جهان غرب با نظر تشویقآمیز بیشتری به ان نگاه میکند. 


اما آقای شاهرخ خان، ستاره مشهور سینمای هند معتقد است که سینمای هند برای رسیدن به پای سینمای غرب، هنوز راه زیادی را باید طی کند. 



ویدیو و دنباله مقاله...

Toronto Festival 2006 - Midway



در نیمه راه تورانتو


جشنواره فیلم تورونتو، عظیمترین جشنواره سینمائی آمریکای شمالی،  که فردا شب به کار خود خاتمه میدهد، با 350 فیلم، موضوعهای مختلفی را برای تماشاگران خود مطرح میکند، از اعتراض سیاسی و فیلمهای تاریخی گرفته، تا فیلمهائی در باره زندگی و عشقهای امروزی، و همانطور که میدونید،  سینمای ایران در این جشنواره درخشش قابل توجهی داشته است، از جمله به خاطر موفقیت فیلم آفساید از جعفر پناهی.  


بیشتر منتقدها و وبلاگ نویسهائی که هر روز از تورونتو گزارش میفرستند، میگویند از تعداد کثیر فیلمها و رویدادهای این جشنواره گیج شدهاند.  بعضیها روزی چهارپنج تا فیلم میبینند و باز هم وقت کم میآورند. 


در کنار این فیلمها و دهها فیلم سینمای مستقل و غیرهالیوودی که جشنواره تورونتو برای بال و پر دادن به آنها راه افتاده است، فیلمهای عمده هالیوودی هم هستند که توجه ها را به سوی خود میکشند، از جمله فیلم همه مردان شاه که روز گذشته به آن پرداختیم، فیلم بچه های کوچک Little Children  است با شرکت کیت وینسلت، و کمدی ویل فارل به نام عجیب تر از افسانه Stranger Than Fiction  قابل ذکر هستند  و یک کمدی به نام A Good Year با شرکت راسل کراو، ستاره استرالیائی سینمای جهان.  


نوستاره کانادائی خانم کری ان ماس Carrie-Ann Moss ، به خاطر فیلم فیدو Fido که به نوعی زنده کننده ژانر فیلمهای هیولائی یا Zombie  دهه 1950 است، به زادگاه خود کانادا باز میگردد. 


خانم ماس در  فیلم فیدو، به کارگردانی اندرو کری Andrew Currie قش یک زن خانهدار را بازی میکند که صاحب یک زامبی با هیولای اهلی شده است. در این افسانه علمی –هیولائی،  میبینیم که مردم موفق شدهاند زامبیها یا هیولاهای بازگشته از قبر را با استفاده از تکنولوژی یک شرکت خیالی به نام ZomCom اهلی میکنند و در کارهائی مثل باغبانی یا مستخدمی از آنها استفاده میکنند و این میشود که زن خانه دار و فرزندش عاشق زامبی خود می شوند.   نقش زامبی را در فیلم فیدو، بیلی کانلی بازی میکند. کانالی میگوید بازی در فیلم برایش سخت بود چون زامبی نمی تواند حرف بزند. سختی دیگر آن ساعات طولانی گریم کردن بود.

 

کارگردان فیلم آقای  اندرو کوری در مصاحبه ای اشاره کرده است که سعی کرده ژانر فیلمهای زامبی را با طنز اجتماعی و کمدی مخلوط کند و همه آنها را از نظر بصری به سبک فیلمهای تکنی کالر دهه 1950 فیلمبرداری کند.



 غیر از اینها که گفتیم، یکی از فیلمهای جدیدی که در جشنواره تورونتو  مورد توجه منتقدها قرار گرفت، یک تجربه کارگردانی از ستاره جوان سینما خانم Sarah Polly است به نام «دور از او» یا Away from Her  با شرکت جولی کریستی، در باره توفانی که بیماری فراموشی یا السایمرز یک زن میتواند در زندگی اطرافیان او از جمله شوهرش ایجاد کند.  


منتقدها خیلی از بازی کریستی در این فیلم تعریف کردهاند و همینطور از بازی اد هریس Ed Harris در نقش بتهوون در فیلم «نسخهبرداری از بتهوون» Copying Beethoven.  


منتقدها دو فیلم اسپانیائی، یکی، آخرین فیلم پدرو المدور، یعنی فیلم Volver و یکی هم فیلم لابیرنت پن Pan’s Labyrinth از نویسنده و کارگردان گیلرمو دل تورو را از بهترین فیلمهای این جشنواره میدانند. 

ویدیو و دنباله مقاله...

September 12, 2006

Toronto Festival


جشنواره تورانتو:‌ بزرگترین جشنواره آمریکا


هفته پیش جشنواره فیلم ونیز را داشتیم، با 63 سال قدمت  -- یکی از قدیمیترین و عظیمترین جشنوارههای فیلم دنیا  --  و هنوز جشنواره ونیز تمام نشده و برندگان اعلام نشده بودند که یک جشنواره بزرگ دیگه شروع شد در آمریکای شمالی --  جشنواره فیلم تورونتو، یا تورانتو --- که هر چند قدمت آن نصف جشنواره ونیز است،  ولی دست کم از نظر وسعت و بزرگی و شماره فیلمها و شرکت کنندگان، عنوان عظیم ترین جشنواره آمریکای شمالی را یدک می کشد.

 

بزرگترین جشنواره سینمائی آمریکای شمالی شاید همین جشنواره تورانتو باشه که برگزارکنندگانش می گویند امسال در ده روز طول این جشنواره بیشتر از  250 هزار نفر  از 352 فیلمی که این جشنواره نمایش می دهد دیدن خواهند کرد اما اهمیت جشنواره تورانتو فقط در اندازه اش نیست، بلکه در این است که از معدود جشنواره هائی است که هنر سینما را با موفقیت تجاری قاطی کرده، یعنی فیلم هائی در این جشنواره کشف و برنده شده اند که بعدا از نظر تجاری هم موفق بودند، مثل The Big Chill یا Chariots of Fire یا Fourth Man یا Diva و نمونه های بسیار دیگر، اما اهمیت برنامه های امسال جشنواره امسال که اتفاقا از نظر ما یکی از مهم ترین فیلم هاش فیلم آفساید جعفر پناهی است، سیاسی بودن  است که به جشنواره امسال جهت داده. 


مثلا فیلم Catch a Fire که در باره آپارتید است در آفریقای جنوبی، با شرکت تیم رابینز، یا فیلم بابی، که در فستیوال ونیز هم بود در باره رابرت کندی، یا فیلم آخرین پادشاه اسکاتلند، در باره ایدی امین، دیکتاتور خونآشام و جنونزده  اوگاندا،  با شرکت فارست ویتیکر  و چندین فیلم مستند از جمله در باره جنگ عراق،   در باره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در اوهایو به نام So Goes the Nation و یک فیلم هم در باره مخالفت گروه کاونتری موزیک Dixie Chicks با جنگ عراق، به نام ريالShut Up and Sing  و البته فیلم آمریکائی تمام مردان شاه، All the King’s Men با شرکت شان  پن، در باره فرماندار ایالتی در آمریکا که قدرت فاسدش کرد، که امروز به آن نگاه میکنیم. اما در گزارش امروز اول بریم سر خود جشنواره. 



***


جشنواره تورونتو امسال با اعلام این نکته شروع شد که خیلی از فیلمسازها برخلاف گذشته ترجیح می دهند نخستین نمایش جهانی فیلم های خود را به این فستیوال بیاورند. این را  خانم آندره آ گراو Andrea Grau مسئول روابط عمومی جشنواره هفته پیش به خبرنگاران گفت. 


جشنواره تورونتو که آغازی فروتن داشت، حالا به یک رویداد فرهنگی عظیم تبدیل شده است و دهها نفر در اداره برنامهها تمام سال را برای جلب فیلمهای عمده صرف میکنند. 


خانم گراو توضیح می دهد که جشنواره تورونتو یک رویداد مردمی است که فیلمها را برای اهالی شهر و برای کسانی که از شهرهای مختلف کانادا و حتی شمال آمریکا برای تماشا به این جشنواره می آیند نمایش می دهد. 


گفتم که خیلی از فیلم های عمده  امسال جشنواره تورونتو، سیاسی است: از جمله فیلم های عمده جشنواره امسال، فیلم بادی که جوزار را تکان می دهد The Wind that Shakes the Barley است  که  برنده جایزه نخل طلائی فستیوال کن بود.  در این فیلم پادرائیک دلنسی نقش تدی را بازی میکند یک جمهوریخواه ایرلندی که مصمم است سربازهای بریتانیائی را شکست دهد، و سیلیان مرفی نقش برادر او را بازی میکند که میخواهد در لندن کار کند ولی عقیده اش عوض میشود. این دو برادر با سربازان انگلیسی که میخواهند از مستقل شدن ایرلند جلوگیری کنند، نبرد میکنند. 


هنرپیشه بریتانیائی سیلیان مرفی به خصوص فضای راحت جشنواره تورونتو را تحسین می  کند و اینکه در این جشنواره برنده و بازنده وجود ندارد. 


همه مردان شاه All The King's Men، یکی دیگر از فیلمهای سیاسی در جشنواره است که  در محور آن، این پیام قرار دارد که قدرت فاسد میکند.


انتونی هاپکینز، جود لاو، شان پن، پاتریشیا کلارکسون، و کیت وینسلت بازیگران  این فیلم پرخرج هالیوودی هستند که به زودی در آمریکا بر پرده همگانی خواهد رفت، و برای اولین بار در جهان یکشنبه پیش در فستیوال تورونتو نمایش داده شد. 


فیلم همه مردان شاه از استیون زیلیان، Zailian  بر اساس کتابی است به همین نام از نویسنده رابرت پن وارن، که برای اولین بار در سال 1949 فیلمی از آن ساخته شد. در فیلم جدید، شان پن نقش فرماندار لوئیزیانا Willie Stark را بازی میکند که در دوران بعد از رکود اقتصادی در آمریکا روی کار آمد و از چماق بدستها برای سرکوب کردن مخالفان استفاده میکرد. 


جود لاو هنرپیشه انگلیسی در این فیلم نقش روزنامه نگاری را ایفا می کند که به فرماندار فاسد در گردآوری اطلاعات منفی علیه دشمنانش کمک میکند، ولی قاضی که نقشش را سرانتونی هاپکینز بازی میکند، درس متقابلی به او می اموزد. 


جود لا میگوید شخصیتی که او در این فیلم بازی میکند، کارش گوش دادن است و به همین خاطر، از کار در این فیلم درس گرفت.


همه بازیگران تلاش شان پن را در این فیلم ستایش می کنند. خانم  کیت وینسلت میگوید فیلم، موضوعی پیچیده و داستانی پیچیده دارد و شخصیتها برای بازیگران چالش آمیز بودند. و جود لاو می گوید جذابیت کار شان پن در این است که به خودش سخت می گیرد. 


مصاحبه مطبوعاتی برت پیت


شلوغ ترین سینما در تورونتو Roy Thomson Hall بود که شنبه شب صدها نفر جلوی آن صف کشیده بودند بلکه بتوانند نگاهی به آقای برد پیت Brad Pitt، ستاره جنجالی و فعال محیط زیست و معماری و مبارزه با فقر در قاره آفریقا بیاندازند که برای تبلیغ فیلم جدید و هنرمندانه آقای گونزالس ایناریتو Gonzales Inaritu به تورونتو رفته بود.


فیلم  بابل Babel که در جشنواره کن تابستان امسال چندین جایزه از جمله جایزه بهترین کارگردانی را نصیب خود کرد برای اولین بار در آمریکای شمالی در جشنواره تورونتو نمایش داده شد. 

 

در فیلم بابل خانم Cate Blanchett نقش زن برد پیت را بازی میکند که در دیداری از مراکش تیر میخورد.  اما این فیلم هم مانند فیلم دیگر کارگردان، آقای ایناریتو، فیلم 21 گرم، چند داستان تو در تو دارد که به موازات هم پیش میروند. از جمله داستان دو پسربچه بزهکار مراکشی، دختر مراکشی که از دست پدرش در حال فرار است و یک خانم مکزیکی پرستار بچه، که سعی می کند دو بچه آمریکائی را مخفیانه وارد مراکش کند. 


برد پیت در مصاحبه مطبوعاتی زیاد وارد محتوای این فیلم نشد ولی تاکید کرد که عقیده ندارد فعالیت سیاسی و اجتماعی و محیط زیست و هنری او در فیلمهائی که انتخاب میکند، تاثیر داشته باشد زیرا سینما در وهله اول از نظر او برای سرگرمی است.


کارگردان فیلم آقای ایناریتو هم  در ستایش از برت پیت گفت احساس می کند که از امکانات دراماتیک این هنرپیشه تا قبل از این فیلم به اندازه کافی استفاده نشده بود.


«برای ملاحظه شما» For Your Consideration


بازیگران فیلم کمدی ای به نام برای ملاحظه شما For Your Consideration   روی فرش قرمز رفتند. این فیلم در هجو جوائز اسکار و ستارگان هالیوود، از کارگردان فیلمهای دیدنی و هجو آمیز آقای کریستوفر گست، که او هم برای نخستین نمایش فیلمش در آمریکای شمالی، جشنواره تورونتو را برگزیده بود.


آقای گست که تاکنون چند فیلم به سبک شبه مستند در هجو مسابقات زیبائی سگ ها، هنرمندان موسیقی راک و کاونتری و نظائر آن ساخته، هر دو سه سال یکبار با همین گروه هنرمندان فیلم تازه ای می سازد.


در فیلم برای ملاحظه شما، تمرکز به روی چند هنرپیشه سینما است که مشغول تهیه فیلمی هستند و وقتی می شنوند که ممکن است نامزد دریافت جوائز اسکار بشوند، خود را می بازند و رفتارشان و بازی شان به کلی عوض می شود. 


آقای مایکل مککین Michael McKean  که در خیلی از فیلمهای کریستوفر گست نقش ایفا کرده است، در مصاحبه مطبوعاتی در جشنواره تورانتو میگوید موضوع این فیلم این است که اگر آدم به فکر جایزه باشد اصل کار یادش می رود. 


هنرپیشه دیگر این فیلم خانم  کترین اوهارا که در کنار همسرش آقای مایکل مککین از پاهای همیشگی فیلم های کریستوفر گست و همکار نویسنده اش یوجین لوی Eugene Levy گفت از تماشای این فیلم خیلی لذت برد برای اینکه از خودش خیلی خوشش می آید. 


آدمهای رومانتیک و عاشق مسلک میگویند موقعشناسی جوهر همه چیز است و دلالهای معاملات ملکی عقیده دارند محل جغرافیائی، بیشتر از هر چیز دیگه اهمیت دارد، اما به قول یک منتقد، در جشنواره فیلم تورونتو، هم به خاطر زمان برگزاریاش که اول پائیز است و همه به خاطر شهر تورونتو، این خاصیت هست که همیشه فیلمهائی که بعدا  جایزه اسکار را میگیرند اونجا می شود پیدا کرد. مثلا پارسال فیلمهای Crash  و Brokeback Mountain و فیلم Capote هر سه در جشنواره تورونتو گل کردند، هر چند که قبلا هم در جشنوارههای دیگر نشان داده شده بودند. حالا هم در باره فیلم هائی مثل Babel و همین All the King’s Men این حرفها را میزنند. اما فیلمهائی هم اونجا نمایش میدهند که شاید هرگز پایشان به آمریکا نرسد. 


از فیلمهای بحث انگیز جشنواره، یک فیلم انگلیسی بود تحت عنوان «مرگ یک رئیس جمهوری» که تصویری است از یک سوءقصد خیالی به جرج بوش، رئیس جمهوری آمریکا در سال 2007 در شیکاگو، که مطبوعاتیها و سیاستمداران آمریکائی آن را بی مسئولیت و دهشتآور خواندهاند، ولی کارگردان فیلم گبری یل رنج Gabriel Range  میگوید منتقدها ناعادلانه با این فیلم برخورد کردهاند و اگر آن را ببنند نظر دیگری در باره اش پیدا میکنند. وی گفته که او تصویر سوءقصد را به صورت یک کار دهشتآور و نفرتانگیز نشان داده که تماشای آن باعث نمیشود کسی به فکر این کار بیافتد. 


یعنی یک جور به آینده میرود که به زمان حال نگاه کند، ولی با این سوژه، کم پیش می آید در آمریکا  کسی حاضر باشه به این فیلم نگاه کند، هر چند که خواندم مخالف های جنگ عراق در فستیوال تورونتو برای این فیلم دست زدند، که به نوعی خشونت را ترغیب میکند.  


غیر از تقریبا تمام فیلمهای مهم جشنواره ونیز، که هفته پیش در گزارشهای خودمان در باره آنها صحبت کردیم، و همینطور برگزیدهای از فیلمهای عمده جشنواره کن تابستان امسال،  فیلم جدید ورنز هرتزاگ، کارگردان برجسته آلمانی، با شرکت کریستین بیل Christian Bale هنرپیشه آمریکائی به نام Rescue Dawn در جشنواره امسال تورونتو نمایش داده شد که داستان یک اسیر جنگی ویت کنگ هاست به نام Dienter Dengler که هواپیمای او در آسمان لائوس هدف گلوله قرار گرفت، که خیلی مورد توجه تماشاگرها قرار گرفت.


امروز بیشتر در باره فیلم های سیاسی صحبت کردیم، ولی در میان 350 فیلم حتما فیلمهائی برای همه سلیقه ها و همه علاقه ها هست...  مثلا  در باره موسیقی بگویم، مثلا. علاقمندان موسیقی راک چندین مستند جالب در جشنواره تورونتو داشتند، از جمله فیلم ساختن یک تله موش خراب یا Building a Broken Mousetrap که در باره یک گروه پانک هلندی است به نام The Ex ساخته  Jem Cohen یک هنرمند راک آمریکائی که گروه راک او Fugazi را به خصوص در واشنگتن همه میشناسند.  فیلم دیگر قابل ذکر مربوط به موسیقی راک، فیلمی بود از مصاحبه های کرت کوبین، ترانهسرا و خواننده جوانمرگ گروه نیروانا Nirvana.  خود من خیلی دلم میخواست فیلم Opera Jawa  را میدیدم که یکی از داستانهای سنتی رامایانای هند را با موسیقی زیبای ارکستر گملان اندونزی بازگو میکند، پر از رقصهای زیبای اندونزیائی.

ویدیو و دنباله مقاله...