September 8, 2006

Idlewild


نگاهی به گذشته در یک فیلم هیپ هاپ


در میان فیلمهای مطرح روز در سینماهای آمریکا، یک فیلم بیسابقه هیپ هاپ است به نام Idlewild، از دو هنرمند گروه رپ تجربی Outkast که حساسیت های خاص هیپ هاپ را به جهان سینما آورده است.


فیلم Idlewild از موسیقی هیپهاپ و از فرهنگ هیپهاپ بیرون آمده است. این فیلم کار مشترک دو هنرمند گروه هیپهاپ تجربی Outkast است، یعنی آندره بنجامین Andre Benjamin معروف به Andre3000 و انتوان پتن Antwan Patton معروف به بیگ بوی Big Boi به همراه جمع خیره کننده ای از بهترین هنرپیشه های سیاهپوست سینما، از جمله آقای ترنس هاوارد. فیلم Idlewild را سازنده ویدیوکلیپهای شیرین و تماشائی Outkast آقای برایان باربر Bryan Barber، ساخته که منتقدها میگویند نتیجه کار او، فیلمی است پرانرژی و پر از تخیل سینمائی، که از خطرکردن نمی هراسد، حتی وقتی که باید احتیاط کند.


در آغاز فیلم، پرسیوال، شخصیت پیانیست و مردهشوری و مرده آرائی که آندره بنجامین در فیلم Idlewild بازی می کند، مقدمه داستان فیلم را با شرح دوستی بچگی خودش با شخصیت روستر با بازی انتوان پتن، همکارش در گروه «اتکست» شرح می دهد: یکی کودک سر به زیر مرده شور محل، که علیرغم سخت گیری معلم، به پیانو علاقمند می شود و دیگری بچه پرشر و شوری که می رقصد و می خواند. این دو در نوجوانی در کاباره ای که نام کلیسا بر آن نهاده اند و مشروب غیرقانونی می فروشد، همکار می شوند، یکی در مقام پیانیست و دیگری در مقام خواننده.


داستان فیلم ماجراهای متفاوت این دو شخصیت را در چارچوب یک درام پلیسی – جنائی شبیه فیلم های دهه 1930 به موازات هم پیش می برد تا پایان، که با هم تلاقی می کنند.


آقای انتوان پتون میگوید شخصیتهائی که او و آندره بنجامین در فیلم آیدلواید بازی میکنند، به خاطر آشنائی برایان باربر، کارگردان فیلم با آنها، در واقع تعبیرهائی غلو شده از شخصیت های خودشان است.


تضاد دو شخصیت اصلی، و اینکه تقریبا برخوردی ندارند، از نکته های مثبت و ابتکاری داستان پردازی موازی آقای برایان باربر است. منتقد شیکاگو تریبون، آقای سید اسمیت که در شمار منتقدانی است که فیلم Idlewild را ستوده اند، مینویسد سابقه آمیزش موسقیدانها و سینما به ظهور سینمای ناطق بر میگردد، ولی در فیلم ستاره اصلی، نه دو هنرمند خلاق گروه رپ Outkast بلکه کارگردان فیلم است که با بازیگوشی بصری، خلاقیت و الهام از ژانرهای سینمائی، اثری ابتکاری و نوین به وجود آورده است، و از کلیشهها و قهرمانهای فرهنگ عامه، به نحوههای تازهای استفاده میکند که فیلم Idlewild را به مقالهای هوشمندانه در باره روابط نژادی و طبقاتی در فرهنگ قرن بیستم آمریکا تبدیل کرده است.


آندره بنجامین، که نقش مرده آرای پیانیست خیالپرداز را در فیلم Idlewild بازی میکند از اینکه نقش ها در سینما با پیشداوری در باره توانائیهای بازیگران تقسیم میشود گله می کند ولی می افزاید تنها با کار کردن است که انسان میتواند آمادگی خود را برای نقش های بیشتر نشان دهد.


خانم ترسا ویلتز Teresa Wiltz، منتقد واشنگتن پست مینویسد فیلم آیدلواید با همه کاستیهایش، کار میکند که کمتر فیلمی در آن موفق میشود و آن لحظههای ناب و درخشان سینمائی است، صحنههای نفسگیر رقص است و انیمیشن یا نقاشی متحرک سه بعدی پرتخیل که باعث میشود همه گناهان کارگردان در قسمتهای دیگر فیلم بخشوده شود.


انتوان پتوان، یا بیگ بوی، در این مصاحبه خلاقیت توام موسیقی فیلم را که در آلبومی بیرون آمده است را با صحنه های فیلمبرداری تشریح می کند و میگوید برنامه فیلمبرداری به آنها برای تهیه موسیقی صحنه ها فشار میآورد. و می گوید دیگر حاضر نیست قبل از تهیه تمام موسیقی، فیلمبرداری را شروع کند.


مایکل اتکینز، منتقد ویلج وویس، که یکی از نقدهای ستایشامیز را درباره فیلم Idlewild نوشته آن را یکی از بهترین روایتهای سینمائی فرهنگ هیپ هاپ میداند و می نویسد احترام و عشقی که در این فیلم به تاریخ و فضای جنوب آمریکا در دهه های گذشته می بینم، امتیاز اصلی این فیلم است.


**


برای خود من جالب توجه شخصیت پردازی فیلم بود و اینکه رقابت و تضادی شخصیت این دو، همان قدر که در موسیقی گروه Outkast بازمی تابد در این فیلم هم منعکس شده بود. قبل از Idlewild که یک سی دی فوق العاده شنیدنی است از موسیقی هیپ هاپ ابتکاری و تجربی با بهره برداری از جاز و موسیقی دهه 1930، گروه Outkast یک آلبوم با دو CD بیرون داده بود که هر طرف کار یکی از آن دو، و حتی شایع بود که می خواهند از هم جدا شوند ولی ظاهرا این تضاد محرک خلاقه کار آنهاست.


در دو هفته ای که از روی پرده آمدن آن می گذرد، Idlewild حدود 10 میلیون دلار فروش کرده که با توجه به کم بودن تعداد سینماهای نمایش دهنده، و کم خرج بودن فیلم احترام برانگیز است. از جنبه های جالب کار کارگردان جوان فیلم استفاده هوشمندانه از بودجه اندک است که به قول همین منتقد ویلج وویس، اصلا نمیگذارد تماشاگر متوجه کم بودجه بودن آن بشود.


نقدهای منفی هم زیاد گرفته از جمله مثلا خانم مانولا درگیس در نیویورک تایمز نوشته این آقای برایان باربر که می خواهد دوران 1930 را در فیلمش زنده کند، بهتر بود یک نگاه بهتری هم به فیلم های موزیکال و رقص و آواز اساتید آن دوره می انداخت، کارهای هنرمندانی مثل بازبی برکلی و وینسنت مینه لی. اما وقتی آدم این نقد را می خواند می بیند که احتمالا خانم درگیس موضوع فیلم و اصولا فرهنگ هیپ هاپ را که بر این فیلم حاکم است متوجه نشده. موضوع این است که فیلم هیچ اصراری ندارد با تاریخ تطبیق کند، مثلا بیگ بوی در صحنه آن کاباره رپ می خواند که در سالهای 1930 اصلا وجود نداشته.

No comments:

Post a Comment

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند