May 5, 2009

Stephen Petronio Dance

معمار فضای سیال: رقص استیون پترونیو

 

petronio_girls  طراح رقص نیویورکی، استیون پترونیو Petronio که بیست و پنجمین سالگرد تاسیس گروهش را جشن می گیرد، یک اثر جدید خلق کرده برای 11 رقصنده، ارکستر مجلسی و همسرایان  نوجوان، و خودش، در نقش کاپیتن کشتی. این رقص که در تئاتر جویس نیویورک، یکی از مراکز رقص معاصر، روی صحنه رفت، مثل کارهای دیگر او، اثری «انتزاعی» است که در آن، حرکات باله و رقص مدرن، در هم می پیچند برای ساختن تم یا درونمایه ای که بازتاب تغییرات جوی، توفان و گرداب و گردباد.

 

 

انتخاب یک گروه رقص در نیویورک، در شهری که به عنوان یکی از مراکز بین المللی رقص معاصر، همزمان شاهد حضور برجسته ترین گروه های رقص دنیا هستی، کار آسانی نیست. 

همین دو هفته پیش، مرس کانینگهام، طراح پیشتاز رقص معاصر، نودمین روز تولدش را با یک کار تازه جشن گرفت در بروکلین، و همین هفته، تریشا براون Trisha Brown، در اپراخانه بروکلین،BAM به مناسبت چهلمین سالگرد تاسیس گروهش، یک کار تازه ارائه داد. اولین رقصنده مرد گروه تریشا براون، سی سال پیش، جوان پرخروشی بود به نام استیون پترونیو، که به خاطر رقصهای پرانرژی و سکسی و پیام های خشن سیاسی در مبارزات حقوق همجنسگرایان، به خصوص در پی شیوع بیماری AIDS سروصدای زیادی در دهه 1990 به پا کرده بود. 

 

گزارش تلویزیونی بهنام ناطقی

استیون پترونیوهم همزمان با استاد سابقش تریشا براون، در تئاتر دیگری، تئاتر جویس، که  یک مرکز عمده و اختصاصی رقص معاصر در دنیاست، بیست و پنجمین سالگرد گروهش را جشن می گیرد، او هم با یک کار جدید که اسمش را از جمله ای از نمایش توفان شکسپیر برداشته به نام «می نوشم هوای روبرو را» I Drink the Air Before Me --  بین گروههائی که اسم بردم، گروه استیون پترونیو که در 26 کشور  دنیا بارها برنامه اجرا  کرده، کمتر در ایران شناخته شده است، چون در دورانی مطرح شد و معروف شد که در ایران به رقص می گفتند «حرکات موزون!» و برای همین چند شب پیش رفتیم سراغ او...

***

 

در کارهای جدید استیون پترونیو، از جوشش های خشمگین قدیم، از اشارات آشکار و بی پرده به سکس و حرکات خشن و سریع و  نفس گیر رقصنده ها روی صحنه دیگر اثری نیست، و طراحی متفاوتی عرضه شده است. پترونیو می گوید «تغییر چیز خوبی است، برای پرهیز از ملال.»

 

اما در غیاب سکس و خشونت،  واژگان تغزلی و غنائی حرکت های سیال، مدام با جهش های سریع، قطع می شود و حاصل کار، اثری است با نام عجیب، «هوای روبرو را می نوشم» اثری در باره هوا و آب.

 

پترونیو می گوید در این رقص، که نامش جمله ای است از نمایش توفان شکسپیر، متاثر است از تغییرات جوی، تندباد، گردباد و توفان و گرداب، هم عینی و هم مجازی، توفان های درونی... . و از اینها به عنوان نقشه معماری استفاده کرده برای ساختن رقص ها... او این جمله نمایش را تمثیلی از سرعت حرکت می داند و می افزاید از این عبارت خوشش آمد و این شد عبارتی که رقص را در اطراف آن بنا می کند.

رقص جدید استیون پترونیو، با یک چیدمان نیمساعته شروع می شود که طی آن، خود پترونیو، در نقش ناخدای کشتی، در لباسی که هنرمند معاصر سیندی شرمن برای او خلق کرده، روی صحنه و در میان تماشاگران می گردد، بادبان ها را به ریسمان می بندد و سرانجام بر بلندی دکلی در گوشه صحنه جای می گیرد. بعد از پنج سال که رقصیدن را کنار گذاشته بود، این چیدمان، که به نمایش توفان شکسپیر اشاره دارد،  آشتی این رقصنده چابک قدیم، با صحنه است.

 

پترونیو می گوید  در مرحله انتقالی از عمر قرار دارد و دید که دیگر نمی تواند مثل یک جوان بیست ساله برقصد و با این چیدمان، می کوشد راهی پیدا کند برای بازگشت به رقص، اما به عنوان یک مرد بالغ.

 

موسیقیدان پیشتاز، نیکو مالیNico Mahly برای این اثر توفان، باد و رعدو برق و نسیم را با استفاده از ارکستر مجلسی، سازهای الکترونیک و صدای بیست خواننده در گروه همسرایان جوان نیویورک، به موسیقی تبدیل کرده است.

 

پترونیو می گوید معمولا با موسیقی شبه کلاسیک کار نمی کند اما این اثر، کلاسیک و معاصر را با هم داشت و گیج کننده بود و مدام در حال تغییر، و دید که بعد از مدتها، موسیقی چالش تازه ای پیش پای او گذاشته.

 

petronio_ben در رقص جدید، پترونیو از گذشته خشمگین و فعال سیاسی - اجتماعی خود، بیشتر دور می شود. رقص های مشهور دهه 1990 او، مثل رقص خشن و سکسی Middlesex Gorge حاصل همکاری او Act Up با سازمان دفاع از بیماران «ایدز» بود -- رقصی که همه رقصندگان با کرست روی صحنه ظاهر می شدند. اما کارهای اخیرتر او، مثل شهر چرخش City of Twist با موسیقی لری اندرسن در سال 2002 که در کنار ساختار پیچیده را حفظ کردند، اما تاکید بیشتری گذاشتند بر بیان عاطفی. نمونه دیگر از کارهای جدید او، این رقص است با آواز روفوس واینرایت، خواننده پاپ کانائائی تبار،  و صدای بهشتی همسرایان نوجوان، در اجرای اشعاری از والت ویتمن و امیلی دیکنسن.

 

او بارها گفته که هویت سیاسی که در گذشته برای خود ساخته بود، به تدریج او را اسیر خود کرده بود و محدود کننده شد.


پترونیو هویت را به لباس تشبیه می کند و می گوید هر از چند گاه باید آن را کند و بیرون انداخت. پترونیو می گوید از تصویر خود، به عنوان سکوئی برای پیشبرد اهداف اجتماعی استفاده می کرد و در همه مصاحبه ها، بیشتر بر همجنسگرائی خود تاکید می کرد و مسائل مربوط به مبارزه برای حقوق همجنسگرایان و بیماران ایدز، اما حالا دلش می خواهد مردم به کار او هم توجه کنند چون در گذشته موضوع های سیاسی را چنان در کارش جوش خورده بودکه کمتر کسی راجع به خود کار می نوشت یا صحبت می کرد. به همین جهت دید وقت تغییر فرارسیده.

 

منتقدها، جاذبه کار پترونیو را در تحرک شدید آن می دانند، و جهش ها و گامهائی که نه پی در پی، بلکه یکباره ظاهر می شوند، انگار هر گام و حرکت، یک فکر تازه است.

 

پترونیو سی سال پیش، اولین رقصنده مرد در گروه رقص تریشا براون بود، یکی از طراحان کلیدی رقص پسامدرن. از او می پرسم تا چه اندازه هنوز از تریشا براون تاثیر دارد؟

 

اومی گوید بر خلاف تریشا براون، به خالص بودن فرمهای رقص اعتقاد ندارد بلکه همانقدر که به فرمهای کلاسیک علاقمند است، به فرهنگ عامه و پاپ نیز وابسته است، اما جوهر کارش که خلق حرکت است را از تریشا براون الهام گرفته که طراحی را با حقیقت حرکت شروع می کند.

رقصنده های پترونیو پا برهنه می رقصند اما بعضی حرکات آنها شبیه باله است که روی سرپنجه رقصیده می شود. برخورد او با باله کلاسیک به استاد دیگر رقص معاصر، ویلیام فورسایت شبیه اس که استیون پترونیو سالها پیش برای گروه او طراحی می کرد.

 

پترونیو می گوید ویلیام فورسایت یکی از برجسته ترین طراحان معاصر رقص است و از هم چیزهای زیادی یاد گرفته اند اما او برخلاف فورسایت، تعیلم باله کلاسیک ندیده و خود را  سارق واژگان باله کلاسیک می داند، و می افزاید که دزد واژگان باله کلاسیک است اما جمله بندی باله کلاسیک را نمی داند.  او می گوید واژگان باله کلاسیک را می دزدد اما با دستور زبان باله کلاسیک کاری ندارد.

 

پترونیو می گوید او و فورسایت و خیلی از هنرمندان نسل او،  تحت تاثیر نسل قبلی، یعنی جان کیج و مرس کانیگهام هستند و نویسنده ویلیام باروز و نسل او.

 

***

 

petronio_stev جان کیج و مرس کانینگهم Merce Cunningham از پیشگامان موسیقی و رقص معاصر هستند و از اولین کسانی که هنرمندانی هستند که رقص انتزاعی خلق کردند که برای بیانگر بودن به قصه یا شخصیت و توجیه نیاز نداشت، و اصرار نداشت زیبا باشد. ویلیام باروز Buroughs  پیشکسوت همه نوگرایان ادبی دهه دوم قرن بیستم است. در ادبیات، ولی دست یازی یک خیل عظیم از هنرمندان معاصر آمریکا  به افکار ویلیام باروز، شاید منظورش به خاطر سبکی است که در باروز در نگارش بعضی از آثارش داشت،  معروف به سبک  Cut Up که منظور از آن، از غیرخطی کردن  قصه است. مثلا یک کتاب را بگیر، وصفحه هاش را پاره کن و بر بزن و بعد به هم بچسبان، حاصل کار را می توانی تحت عنوان یک رمان یا داستان کات آپ عرضه کنی، دیگر سر و ته و مقدمه و موخره ندارد، یا به اصطلاح linear یا خطی نیست.

 

استیون پترونیو با آوردن اسم باروز در بحث از باله، در واقع داشت تکنیک استفاده از واژگان باله کلاسیک در کار خودش را توضیح می داد که چطور تکه پاره اش کرده و دو باره سرهم کرده و تبدیل شده به چیزی کاملا متفاوت.  رقصی که دیدیم یک همچه حالتی دارد، یعنی قصه ندارد. استیون پترونیو معمولا دو جور رقص درست می کند، یکی رقص های معمارانه است که تاکیدش روی ساختار یا معماری رقص است...  و به اصطلاح عقلانی با رقص طرف می شود، که این تاثیر مرس کانینگهام است که اصرار دارد رقص ها را از عاطفه و بیان احساسی جدا کند...

 

پترونیو خودش رابه این محدود نمی کند، بلکه یک دسته دیگر هم رقص دارد که خیلی شخصی واحساسی هستند.   رقص جدیدی که هفته پیش تا همین یکشنبه شب در تئاتر جویس  نیویورک عرضه کرد، یعنی همین «می نوشم هوای روبرو را» I Drink the Air Before Me به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد گروهش، ترکیبی از هر دو این ها را دارد... و بزرگترین جای تاسف این است که رقص را آدم معمولا بیشتر از یک دفعه نمی تواند تماشا کند در حالیکه خیلی از ظرافت های کار، مثل گوش کردن به موسیقی، از طریق تکرار حاصل می شود.

 

petronio_duo خیلی سخت است نقد نوشتن راجع به همچه رقصی... وقتی کار کاملا انتزاعی است، سخت است بررسی چنین کاری، بنابراین خیلی ها می پردازند به حاشیه ها، مثل اینکه همیشه وقتی از استیون پترونیو اسم برده می شود، یادآوری می کنند که روزگای او bad boy یا بچه تخص جهان هنر نیویورک بود، و بی قرار بود و سرکش و مبارزه جو... کارهاش همیشه با مد روز همراه است در طراحی لباسها، و انتخاب موسیقی، همیشه داغ ترین هنرمندهای روز را جذب می کند برای همکاری، و شاخک های فرهنگی دارد برای بوکشیدن آخرین فریاد. 

 

شهرت یافتن به طراح رقص «سکس و خشونت» به صراحت و بی پروائی زبان هنری مبارزه جویانه او بر می گردد در دهه های قبل، و اینکه از اشارات جنسی صریح در کارهاش پرهیز نداشت.  در دورانی بار آمد که همجنسگرا بودن و مرگ داشت تقریبا با هم مترادف می شد، به خصوص در محلات خاصی از نیویورک، و فریادهای اعتراض بلند بود وقتی می دیدند رفقا، جوانهای رعنا و با استعداد، مثل برگ خزان دانه دانه تلف می شدند، و فریادرسی نبود... به هرحال، پترونیو یکی از صداهای مشخص و رسای این جنبش خشمگین بود.

 

CV1 APRIL_0212.prep.qxd اما در باره کارجدیدش، و یک ربع قرن تاریخچه گروهش، در دنیای رقص موضوع مهمی بود و سروصدا کرد، مثلا  مجله رقص ماه گذشته روجلدش را به گروه پترونیو اختصاص داده بود با یک مقاله مفصل...   و منتقد رقص نیویورک تایمز، جیا کورلاس Courlas  این رقص را سفری پرتلاطم توصیف کرد و یادآور شده بود که رقص او، از فرم فیزیکی فراتر می رود تا خطوط نامرئی در صحنه سه بعدی نمایش است، حک کنند.

3 comments:

  1. کارهایت فوق‌العاده است. با مطالعه و با احاطه. پر دوام باشی

    ReplyDelete
  2. Anonymous5/07/2009

    سلام خسته نباشی بهنام - من واقعا کیف می کنم وقتی راجع به فیلم حرف میزنی - اطلاعاتت فوق العاده است. اینجا خیلی طرفدار داری !!!

    چند تا پیشنهاد
    اول اینکه تو بلاگر می تونی وبلاگتو فارسی کنی که بهتره اینطوری
    دوم اینکه جون من یک قالب خوشگل بذاز واسه وبلاگت اگه دوست داری من می تونم چند تا بهت معرفی کنم
    سوم اینکه وقت ورود به کنترل پانل وبلاگت اگه با این لینک بری http://draft.blogger.com
    امکانات بیشتری می تونی واسه وبلاگت بذاری مثل انتخاب مکان یه پست روی نقشه
    چهارم اینکه خیلی دوستت داریم - ممنون از همه زحمتات
    بروبچه های مشهد

    ReplyDelete
  3. Anonymous5/13/2009

    بهنام جان با درود
    خسته نباشي و سپاس از زحماتت
    اگه مي شه از هنرهاي تجسمي هم بنويس كاش از معماري هم بنويسي
    باز هم سپاس

    ReplyDelete

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند