May 12, 2009

“Tangled Alphabets” at MoMA

الفبای درهم دو هنرمند آمریکای لاتین

 

Ferrari_Schendel_1 یک نمایشگاه ابتکاری از مرور بر آثار دو هنرمند لاتین در موزه هنر مدرن نیویورک -- الفبای درهم -- تجربه با خط، زبان و حرف، در هنر تجسمی. لئون فراری آرژانتینی و میرا شندل، برزیلی سوئیسی تبار، همزمان ولی بدون اطلاع از همدیگر، نقاشی ها و مجسمه هائی بر اساس خط و نگارش به وجود آوردند، که جلوه ای دیگر است از تحول هنر مدرن خارج از محور آمریکا - اروپا.

 

هنر شرق پر از خطاطی است و نقش و نگار با خط، و جالب است دیدن برخورد هنرمندهای دیگر با خط. اما خطاطی یعنی خوشنویسی، یک جنبه از بصری کردن زبان است، ولی در هنرمندان معاصر ایران، شاهد استفاده های دیگر از خط بودیم که در خیلی ازموارد، معروف ترین آنها، حسین زنده رودی، از خوش نویسی دور می شود و به موضوع زبان می پردازد، به موضوع حرف.

 

گزارش تلویزیونی بهنام ناطقی

موزه هنر مدرن نیویورک در ادامه راه جدیدش برای نشان دادن نمونه هائی از هنر مدرن فراتر از چارچوب شناخته شده محور اروپائی - آمریکائی آن، دو هنرمند آمریکای لاتینی را کنار هم گذاشته است -- لئون فراری، آرژانتینی و میرا شندل، برزیلی - سوئیسی تبار -- که هر دو تقریبا همزمان به دنیا آمدند در سال 1919 و 1920 -- شندل در هفتاد سالگی در سال 1989 در گذشت، ولی ولی لئون فراری 89 ساله همچنان زنده و فعال است. این دو، الان از معروف ترین و معتبرترین هنرمندان کشورهای خودشان هستند، ولی این نمایشگاه یگانه، کارهای این ها دو هنرمند را که همدیگر را هم نمی شناختند، برای اولین بار کنار هم می گذارد، به خاطر وجه مشترکی که موزه دار، لوئیس پرز اوراماس درآنها دیده است، که هر کدام از راهی، به «حرف» پرداخته اند و کار ساخته اند در باره حرف.

 

***

 

در اثری تحت «عنوان نامه ای به ژنرال» که در اوج اختناق سیاسی در آرژانتین ساخته شده، لئون فراری، با قلمی فاخر و آشتی ناپذیر، حرفهای ناگفتنی را نوشته است، به خط و زبانی ناخوانا، شاید بیگانه، اما پر از معانی مشخص و تیز.  همزمان با او، میرا شندل، در برزیل، برخوردی متفاوت با واژگان و حروف را نشان می دهد با الفبای آشنا، حرفهای رازآلود می زند، و حرف را می پیچاند مثل کلافی...یا گردابی... که فکر در آن گم می شود.

 tangled_luis

  موزه هنرهای مدرن آثار لئون فراری آرژانتینی و میرا شندل برزیلی را در تالارهائی کنارهم قرار داده است که معمولا برای مرور بر آثار یک هنرمند به کار می رود -- کنار هم، کارهای این دو هنرمند، که هر دو «حرف » را دستمایه کرده اند، حرف هم را تکمیل می کنند.

 

موزه دار لوئیس پرز- اوراماس Luis Pérez-Oramas می گوید آنها همدیگر را نمی شناختند ولی روی اساس مشترک و علائق مشترکی کار می کردند و به راه حل هائی آشکارا متفاوت رسیدند ولی اینکه چطور ممکن است دو هنرمند با دو شخصیت و برخورد کاملا متفاوت، که هیچوقت هم همدیگر را ندیدند، این قدر وجه مشترک داشته باشند، سئوالی است که موزه به عنوان یک نهاد هنری، در خدمت پرسیدن آن قرار دارد.

 

نماشگاه از کارهای اولیه آنها شروع می شود -- و واقعا این سئوال از آغاز مطرح می شود که چطور بود که هردو در نقاشی و مجسمه سازی، به فرمها و حتی رنگهای مشابهی می پرداختند.

 

tangled_ben_momaمیرا شندل که تحت تاثیرهنرمندان سبک نئوکونکره، ابتدا نقاشی های مونوکروماتیک (تک رنگ) و سرامیک های ساده می ساخت. لئون فراری هم از مجسمه های سرامیک به نقاشی رسید. تصویر ما شباهت های سرامیک های آنها را نشان می دهد.

 

موزه دار لوئیس پرز اورماس می گوید این دو هنرمند از میراث مدرنیسم اروپائی بهره دارند، هر دو در اروپا زیسته اند و آن بخش از تاریخ هنرپیشتاز اروپا را جذب کرده اند، اما برخوردی کاملا متفاوت با مدرنیته به وجود آوردند.

 

کارهای فراری و شندل در دهه شصت بیشتر از دوره های دیگر، به هم نزدیک است. هر دو دلمشغول خط و نشان های الفبائی یا مغشوش زبان هستند و هر دو بیشتر با مرکب سیاه کار می کنند روی کاغذ.

 

اما در جستجوی چیزی شاعرانه تر و غنائی تر و عرفانی تر، به شعر بصری روی آورد و الفبائی با فشار دادن پودر رنگ روی کاغذ برنج ژاپنی به وجود می آورد.

 

آثار لئون فراری محتوائی سیاسی و پرخاشگرانه ونمایشی تر داشتند، بهترین آنها، انگار شکوائیه هائی هستند که به خط و زبانی پراحساس ولی بیگانه، یا نت های موسیقی به زبانی نا آشنا.

 

لوئیس پرز اوراماس می گوید متوجه شد که هر دو این هنرمندها کارهای بصری ساخته اند در باره زبان، به صورتی که گوئی تمایزی قائل نشده اند بین زبان و تصویر. او می گوید این تمایز میان زبان و تصویر، تمایزی غربی است برای اینکه در شرق هنر مبتنی بر زبان و خطاطی بسیار هست، و این دو هنرمند، طوری کار کرده اند که انگار خواندنی و تماشائی، یا دیدنی، در یک فضا و در یک جهان قرار دارند.  لئون فراری از مفتول های فلزی مجسمه هائی از خط در فضا به وجود می آورد، و همزمان با او، میرا شندل، در ادامه سیروسلوک عرفانی اش، خمیر کاغذ برنج را مثل طناب در هم می پیچید و ترکیبی از اشکال طبیعی و هندسی خلق می کرد.

 

با اینکه این دو هنرمند روی تجسم حرف و واژه در جهان تماشائی و قابل رویت به هم رسیدند، اما مبداء متفاوت داشتند و منزلگاه مقصود هر کدام با دیگری متفاوت بود.

 

لوئیس پرز اوراماس می گوید مایا شندل طبعی درونگرا و متفکر داشت و دنبال شفافیت می گشت در کدورت، و دنبال کدورت می گشت در شفافیت. از کارهای او این چیدمان زیباست از نخ های نازک نایلونی آویخته از سقف که لحظه ای را نشان می دهد که کدورت و تیرگی در شفافیت گم می شود. شندل دنبال این لحظه بود.

 

لوئیس پرز اوباماس می گوید برخلاف شندل، فراری هنرمندی مبارز بود علیه نظام سیاسی کشورش آرژانتین و هنرمندی بود که در زندگی شخصی اش، همدستی کلیسای کاتولیک را در تاریخ سیاسی کشورش، لمس کرده بود واین را در کارش بروز می داد و قصد او، ساختن شکل های زیبای انتزاعی نبود، بلکه بیان نگرانی ها و اندیشه های سیاسی بود.

 

درکارهای اخیر دو هنرمند، همچنان نشانه هائی از دلمشولی های مشترک آنها با خط و زبان و حرف دیده می شود اما در ابعادی تازه و ازدیدگاه هائی متفاوت...

 

پرز اوراماس می گوید میرا شندل با جزئیات وتکه پاره های زبان سروکار دارد و توانائی آن برای سکوت، در حالیکه لئون فراری زبان را به خاطر قدرت آن می خواهد و توانائی اش برای فریاد، برای اعتراض. اما وقتی کار آنها را کنار هم می گذاریم، می بینیم زمینه شکل و محتوای کار آنها، به هم شبیه است.

 

Ferrari_Schendel_2 این نمایشگاه نشان می دهد که چطور می شود با خط کار کرد و خطاطی نکرد و حتی خط هم ننوشت. در کار های میرا شیندل می بینی از الفبا استفاده کرده، به طور پراکنده، یک دوره از کارهای لئون فراری هم خطوطی دارد که به دستنوشته خط لاتین شبیه است ولی در اصل، این ها با اندیشه خط، با فکر خط، با بهتر بگوئیم با فکر نگارش حرف، کار می کنند تا خود خط و از جهاتی، بعضی کارهاشان به هنر مفهومی نزدیک می شود، بعضی پیشدرآمد هنر پست مینیمالیستی در کارشان هست و کارهای دیگر هم کرده اند، از جمله لئون فراری چیدمان های بزرگ دارد به خصوص آنکه در سال 2007 در بی ینال ونیز بود از مسیحی که سوار بر بمب افکن آمریکائی فرود می آمد.

 

آنچه تماشای این کارها و فکر کردن به این دو هنرمند را جالب می کند این است که از دو خاستگاه مختلف می آیند، یکی از از شعر و عرفان و فلسفه (میرا شندل) و آن یکی از فعالیت سیاسی و مبارزه اعتراض آمیز با استبداد، مبارزه ای که 15 سال لئون فراری را به تبعید اجباری مجبور کرد و یک پسرش را هم در راه آن، قربانی داد -- و در حالیکه از خاستگاه های مختلف می آیند، به نتایج مختلفی هم می رسند، اما در یک نقطه، کار اینها با هم تلاقی می کند و آن هم پرداختن به خط و زبان است... دهه های 1960 و 1970 دوره ای که هنر این دو هنرمند شکل گرفت، همزمان بود با رو آمدن اندیشه فلسفی در باره مفهوم زبان... و انگار هر دو آنها ملهم از فکر غالب دوره خود، به این موضوع پرداخته اند، به محدودیت های زبان...

 

در هنر غرب هم استفاده از کلمه و خط را زیاد می بینیم. دو جور استفاده از خط در هنرمعاصر غرب در همان دهه های 1960 و 1970 رایج شد در هنر معاصر. یکی در پاپ آرت است، مثل اندی وارول و جیمز روزنکوئیست و نظائر آنها، و دیگری به خصوص در هنر مفهومی است، نمونه اش همین الان در نیویورک در گالری پائولا کوپر، کارهای سوفی کال، هنرمند مفهومی فرانسوی و در گالری دیگری، کارهای تازه جنی هولتز، که با شعارهای الکترویکی کار می کند. اما در همه اینها، زبان ابزار است. با کلمه دارند یک چیزی می گویند. اما میرا شندل و لئون فراری، خود کلمه را می گویند.

 

ویدیو بدون توضیحات در استودیو

استفاده میرا شندل و لئون فراری از خط، نه شبیه پاپ آرت است و نه ربطی به هنر مفهومی دارد بلکه به قول آقای لوئیس پرز اوراماس، این دو هنرمند، زبان را به عنوان یک دستمایه فیزیکی به کار برده ا ند به عنوان عنصری که مثل عناصر دیگر طبیعت در جهان وجود دارد، بنابراین، برای آنها، برخلاف پاپ آرت، زبان یک وسیله نیست و برخلاف هنر مفهومی، اینجا کار زبان غیرمادی کردن، یا معنوی کردن چیزها نیست بلکه در کار این دو هنرمند، زبان یک مجموعه شکل و تصویر است، تصویری تمثیلی، و مدام در حال تغییر.

 

اهمیت این نمایشگاه در چی است؟ اگر اهمیتی دارد؟ اول که برای ایرانی ها که با هنر خط خیلی آشنا هستند، شاید استفاده اینچنینی از خط در کار هنرمندان دیگر جالب باشد. دوم اینکه نمایشگاه با صفائی است، آدم از تنوع خلاقیت این دو هنرمند درشگفت می شود و نمایشگاهی ابتکاری است برای اینکه هیچوقت این دو را باهم نمایش نداده اند و نمایشگاهی است یگانه برای اینکه دست کم یکصد از این دویست کار را برای اولین بار در آمریکا نشان می دهد از کار هنرمندانی که در کشورهای خودشان معروف و محترم و سرآمد هستند. اهمیت دیگر آن این است که می خواهد هنر مدرن و تحولات آن را از انحصار فرهنگ اروپائی - آمریکائی بیرون بیاورد و تحول آن در فرهنگهای دیگر، اینجا مثلا فرهنگ آمریکای لاتین، نشان بدهد.

4 comments:

  1. Anonymous5/13/2009

    بهنام با این گزارشت خیلی حال کردم. تدوین گزارشت خیلی مناسب سوژه بود وانتخاب موسیقی حرف نداشت. مستدام باشی ناطقی

    ReplyDelete
  2. ميدانم اينجا چنين نظري را ابراز كردن شايد بي ربط باشد اما فكر مي كنم هر ايراني در هرجاي دنيا در اين شرايط بايد با ما همراه شود براي خلاصي از اين قهقرايي كه به آن سقوط كرده ايم لطفا به كساني كه مي گويند راي دادن مشروعيت بخشيدن به نظام است بفرماييد:شما مشروعيت ببخشيد يا نبخشيد رژيم كار خودش را مي كند هر چه خود را
    بيشتر كنار بكشيد و به عقب تر برويد آنها يك قدم جلوتر مي آيند هرگز كسي
    با نشستن و سكوت و جمود تحولي ايجاد نكرده منتظر مهدي موعود هم نباشيد
    تمام اين حرفهاي رخوت مابانه از اعتقاد شديد به اين خرافات سرچشمه گرفته
    است حتي اگر به زبان كتمان كنيم در عمل خلافش را انجام مي دهيم

    ReplyDelete
  3. سلام جناب ناطقی
    استادی شما در گزارشگری را میستایم دوست دارم بیوگرافی از زندگی شما بخوانم و از پیش می تانم حدس بزنم که به یقین شما را تلاش به چنین انسان توانایی تبدیل کرده است
    با آرزوی سلامتی وشادکامی

    ReplyDelete
  4. hengameh5/17/2009

    salam behnam
    mersi az in gozareshe besyar ziba.moosighi bi nazir bood.karet kheyli khoob.faghat heyf kootah bood.kash saite in 2 honarmando ham elam mikardi.
    khaste nabashi.

    ReplyDelete

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند