April 13, 2009

Paris 36

احیای تماشاخانه فرانسوی با یک موزیکال

 

Paris36_4  «پاریس 36» تلاش یک  فیلمساز فرانسوی است برای تسخیر قلب سینماروهای آمریکا:  عشق و موسیقی و مبارزه سیاسی در فرانسه، در فاصله دو جنگ جهانی.  «پاریس 36»  بعد از درخشیدن در جشنواره های اروپا، از هفته پیش،  در آمریکا اکران می شود. در حالیکه تقریبا یک سال به دوره بعد جوائز اسکار باقی است، به گزارش خبرگزاری رویترز، بعضی ها از حالا  فیلم «پاریس 36» را کاندیدا کرده اند.

 

اما لابد از آن «بعضی ها» یکی مسئول تبلیغات  و روابط عمومی فیلم است در آمریکا و دیگری، لابد پخش کننده آمریکائی فیلم، و سومی هم کارگردان فرانسوی کریستف باراتیه که مشتاق است توسط هالیوود کشف بشود، و فیلمش سرنوشت متقاوتی پیدا کند.  به زور این حرفها، می خواهند فیلم پاریس 36 را ربط بدهند به فیلم زندگی ادیت پیاف La Vie En Rose که بخشی از آن در همین دوره، یعنی دهه 1930 می گذرد، و ماریان کوتیار، بازیگر فرانسوی، به خاطر ایفای نقش در آن در سال 2007 اسکار بهترین بازیگر زن را دریافت کرد. 

 

گزارش تلویزیونی بهنام ناطقی با پریسا

در این جا هم، مثل بخشی از زندگی ادیت پیاف،داستان در پسزمینه فقر و کساد اقتصادی دهه 1930 می گذرد. محور داستان یک کاباره پاریسی است، با نام شانسونیا (آوازخانه) در یک محله کارگری. اینجا هم موسیقی نقش عمده را بازی می کند و تمرکز روی چهره و اجرا و صدای بازیگر نورا  ارنزدر Nora Arnezeder است.

 

اما پسزمینه قصه فیلم که در باره احیای کاباره محل است با روی صحنه آوردن یک موزیکال، پیروزی انتخاباتی حزب «جبهه مردمی» است که به رشد خیلی انتظارات افراطی چپ انجامید و فراخوان حقوق کارگران، از جمله، دستمزد برای روزهای تعطیل، و ویژگی فیلم این است که شاید به پیروزی از سبک فیلم La Vie En Rose موسیقی و احساسات لطیف و هنرمندانه، در یک چارچوب فضائی خشن و صیقل نخورده، عرضه می شود  که جذابیت اش در صمیمیت و روح مردمی آن است.

 

***

 

Paris36_2فیلم پاریس 36 افسانه ای است در باره جامعه، خانواده و امید، که در پاریس دهه 1930، که داستان آن در دوره سخت فشار اقتصادی و نزاع های سیاسی میان چپ و راست، در فرانسه اتفاق می افتد. کارگردان «کریستوف باراتی یر» می گوید انتخاب هنرپیشه جوانی که خواننده خوبی باشد، برای او مهم بود، زنی با صورتی سینمائی و هنرپیشه فیلم را بعد از مصاحبه با صدها نفر، سرانجام پیدا کرد .

 

قلب پراحساس فیلم، بازی نورا آرنزدر Nora Arnezeder در نقش اصلی، هنرمند 19 ساله از حالا زمزمه اسکار در باره فیلم پاریس 36 را بر انگیخته. نورا آرنزدر می گوید در باره زنهای آن دوره و طرز زندگی و طرز راه رفتن آنها، در کتابها کمی تحقیق کرد. کارگردان می گوید مهم نیست که بازیگرهای فیلم های تاریخی، درس تاریخ بیاموزند، چون این کار کارگردان است. او می افزاید ولی متوجه شدم که بازیگرها مجبور نبودند از کسی تقلید کنند.  اگر او را بگذاریم در لباس دهه 30 با آرایش آن موقع و یک ترانه زیبا و نورپردازی خارق العاده، او خودش بلافاصله به یک بازیگر دهه 30 تبدیل می شود.

 

**

 

اسم فیلم در فرانسه، «فوبورگ 36» است، منظورم این است که تمرکز فیلم بر یک محله است در پاریس در یک دوره حتی سال خاص در تاریخ، یعنی سال 36 که فرانسه،  که کشور از نارسائیهای اقتصادی و ضررهای ناشی از جنگ اول هنوز سربلند نکرده بود،  دستخوش مبارزه های سوسیالیست ها بود، برای محدود کردن مالکیت خصوصی -- ولی بحران اقتصادی و رکود بزرگ اقتصادی، Great Depression غرب را فراگرفته بود از آمریکا تا اروپا، و  به بحران اجتماعی و اقتصادی دامن زده بود و  در محور قصه فیلم، این کاباره خیالی قرار دارد، به نام شانسونیا یا «آوازخانه» در محله فوبورگ، که مدیر و هنرمندانش همه چپ هستند، و به خاطر بحران اقتصادی،  ناچار می شوند درهای آن را ببندد، به خاطر اینکه نمی توانند اجاره را به صاحبخانه که دست راستی است، بپردازند. ولی رئیس کاباره با کمک پسر آکاردئونی دوستش و به کمک اهل محل، موفق می شوند آن را با روی صحنه آوردن یک موزیکال، مجددا باز کنند.

 

Paris36_3 فیلم تائید این نکته است که مردم، در پسزمینه ناکامی ها و سختی ها، در جستجوی امیدی هستند برای دگرگونی، برای تغییر و بهبود اوضاع. فیلم نشان می دهد که این امید باعث می شود که اهالی محل دست به دست هم بدهند برای احیای این کاباره، و موزیکال آماتوری که فقط هنر و استعداد خواننده جوانی   به نام دوس، آن را نجات می دهد، دختری  که دنبال سرنوشت از شهرستان به پاریس آمده، و جذابیت فیلم هم به قول دیوید ادلستاین، منتقد هفته نامه «نیویورک»  بازی نورا ارنزدر هنرپیشه 19 ساله در این نقش است، که مثل شخصیت دوس Douce در داستان که تئاتر را نجات می دهد، اینجا خود فیلم را نجات داده، که بدون او، به قول ادلستاین، چیز تاری و مبهمی است پر از چهره های نامشخص و  بازیگران تنومند و سبیلوی فرانسوی.

 

فیلمهای فرانسوی معمولا در آمریکا نمی گیرند، حتی همان فیلم زندگی ادیت پیاف با این که بازیگرش خانم «کوتیار» اسکار هم گرفت، ولی باز هم فروش نکرد.  این خبر بدی است برای کارگردان کریستف باراتیه، که خودش را از نسل نوی سینماگران فرانسوی می داند که می خواهند از شیوه های داستانگوئی سینمای آمریکا و انگلیس، الگوبرداری کنند.

 

فیلم قبلی او، گروه کر، Les Choristes  هم فضای مشابهی داشت، ولی در یک مدرسه موسیقی اتفاق می افتاد و هر چند آن را برده بود به زمان گذشته، ولی داستانش از تجربه های شخصی او حکایت می کرد که از بچگی در کنسرواتوار موسیقی تحصیل می کرده، و از این حساسیت به موسیقی در فیلم پاریس 36 هم استفاده کرده. او گفته بیشتر از آنکه تحت تاثیر کلاسیک های موج نوی سینمای فرانسه مثل «400 ضربه» باشد، تحت تاثیر سینمای آمریکا و انگلیس است، مثلا فیلم «بیلی الیوت.»

 

اما فضای فیلمش، شبیه فضای فیلم  استرالیائی «مولن روژ» است، شاهکار «باز لورمن» که تصویری رومانتیک ورویائی می دهد از  یک دوره از تاریخ شهر پاریس. به قول لو لومنیک، منتقد نیویورک پست، فیلم واقعا در پاریس 1936 نمی گذارد، بلکه در روایتی آرمانی از گذشته اتفاق می افتد که هجوم نازی های آلمان را چند ترانه شیرین می توانند به تاخیر بیاندازند. اما برای تماشاگر غیر فرانسوی، به قول مایک لاسال، منتقد سنفرانسیسکو کرانیکل، تماشای این فیلم مثل گذراندن تعطیلات با آدمهای بیگانه است، یعنی روحیه ها همه شاد است، روابط گرم است و داستانهای خصوصی آدمها، دلنشین است و آدم از وجود همه لذت می برد اما موقع رفتن، پشیمان نیست که می رود و می داند که برنخواهد گشت.

 

ولی نوشته اگر شما فرانسوی باشید، یا به فرانسه کارگری دهه 1930 علاقه خاصی دارید، یا با شرایط آن دوره در فرانسه آشنا هستید، در موقعیت بهتری قرار دارید برای درک این فیلم. اشکال دیگر فیلم است که فیلم، محور قصه، یعنی احیای کاباره یا آوازخانه محلی را اصلی بدیهی می داند،  و سعی نمی کند این را برای تماشاگر تشریح کند که چرا. بعضی ارزشها، خوش سفر نیستند از کشوری به کشور دیگر.  یعنی منظور این است که فیلمی است که نمی تواند از شرایط محلی عبور کند،  برعکس فیلمهای هالیوودی...

 

Paris36_parisa اما چند چیز دیدنی در این فیلم هست، یکی صحنه آرائی و فیلمبرداری فیلم است که به قول ایتن گیلسدورف، منتقد باستن گلوب، بحران اقتصادی  و هرج و مرج اجتماعی دهه 1930 فرانسه، هیچوقت به این جذابیت نشان داده نشده بود. جذابیت دیگر، ترانه های فیلم است که به قول پیتر برونت، منتقد هالیوود ریپورتر، نجات دهنده فیلم،  سبک خاص ترانه های دهه 1930 و ترانه های جدیدی است به آن سبک، نوشته راینهارت وگنر، و فرانک تامس.

 

اما احساسات آبکی و اشک و آهی که لحن سانتی مانتال داستانگوئی فیلم گرفته را خیلی از منتقدهای آمریکائی کوبیده اند مثلا ای. او اسکات در نیویورک تایمز نوشته روایت آبکی و احساساتی فیلم از فرانسوی گری و فرانسوی بودن، باید برای ملت فرانسه شرمسار کننده باشد.

4 comments:

  1. سلام دوباره به بهنام عزيز
    من با اجازه لينكت رو تو سايتم قرار دادم تا مشتريانم هم بهره بگيرن از اطلاعات ارزشمندت
    همه خانواده دوست داريم

    ReplyDelete
  2. مرسي از نقدهاي خوبتون
    امير .تهران

    ReplyDelete
  3. tannaz4/22/2009

    kheili khub aghae behnam

    ReplyDelete
  4. وحید / بروجرد4/29/2009

    آقای ناطقی سلام ممنون که همه علاقه مندان برنامتون رو با این وبلاگ کامل از نقدهاتون غافلگیر کردید از شما می خوام که لینک سایر سایتهای سینمایی و منتقدهایی که معرفی میکنید حتما در کنار مطالب خودتون بگذارید
    باتشکر

    ReplyDelete

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند