April 27, 2009

Fighting

شرط بندی بر سر کتک کاری

 

Fighting_5 فیلم «جنگیدن» -- یکی از پرفروشترین فیلمهای روز آمریکا، داستان پیروزی جوان تنومند شهرستانی با بازی «چنینگ تی تم» در مسابقات مشت و لگد غیرقانونی، که پولدارها روی برنده شرطبندی می کنند. این فیلم با فروش غیرمنتظره، در جدول پرفروش ترین فیلمهای روز، به مقام سوم رسیده. در این فیلم شنینگ تاتم جوانی است که از شهرستان به نیویورک می آید برای دستفروشی ولی موفقیت او در مسابقات خیابانی مشت و لگد، او را با جهان دیگری آشنا می کند.

 

انگار تم این هفته، کتک کاری است. دیروز مستند راجع مایک تایسن، قهرمان مسابقه مشت زنی را داشتیم و امروز هم فیلم «جنگیدن» یا کتک کاری را داریم... این هم راجع به قلدری مردهاست. و عشق زنها به مردهای قلدر و بزن بهادر...

 

گزارش تلویزیونی بهنام ناطقی، با پریسا

مسابقه ای که محور داستان فیلم «جنگیدن» یا Fighting است مثل مسابقه مشت زنی قهرمانی جهان، نمایشی است سرگرم کننده برای یک عده، که هیجان آن را با شرطبندی بر سر برنده اضافه می کنند، اما فرق مسابقات مشت زنی یا بوکس، با مسابقه جنگیدن در پسکوچه ها یا پشت بامها، این است که در این مسابقه دیگر هیچ مقرراتی وجود ندارد. خوب بود اسم این فیلم را به فارسی «کتک کاری» ترجمه می کردیم، اما در فارسی «کتک کاری» یک مسابقه نیست، در حالیکه در انگلیسی به زدوخورد برای مسابقه fight می گویند و حتی مسابقه بوکس هم یک fight است.

در این نوع مسابقه جنگ تن به تن، دو مبارز، با دست خالی، با هم روبرو می شوند و با مشت و لگد به جان هم می افتند.

 

داستان فیلم خیلی ساده و حتی کلیشه ای است خیلی شبیه فیلمفارسی. شخصیت اصلی، پسر تنومند و خوش بدن ولی ساده لوح شهرستانی، با بازی «چنینگ تی تم» Channing Tatum تقریبا مثل شخصیت فردین است که به شهر بزرگ می آید از شهرستان برای کاسبی، ولی با آدمهای ناباب قاطی می شود، مبارزه می کند و برنده می شود.

 

به قول منتقد باستن گلوب، عنوانش احمقانه Fighting و داستانش «به کهنگی خود خاک است» اما چند عامل دست به دست هم داده اند تا این فیلم مثل الماس در خاک بدرخشد -- یکی شخصیت سازی است که از داستان بیرون می زند، دیگری فضاسازی است، که خیابانهای و پسکوچه های محلات شهر را برای تماشاگر ملموس می کند و از همه مهم تر، درک ریتم زندگی خیابان است که خیلی با صبر و به بطالت و بیهودگی نشستن، همراه است، که این را در فیلم هم خوب لمس کرده و هم خوب نشان می دهد.

 

***

 

Fighting_2در فیلم «جنگ تن به تن» نوستاره جوان چنینگ تی تم، یک دستفروشی ساده دل شهرستانی است و ترنس هاوراد، یک شیادی است نانش را از برگزاری مسابقات شرطبندی غیرقانونی بدست می آورد. مراسم افتتاح اکران فیلم «جنگیدن» هفته پیش در یونیون اسکوئر، بود محله ای در نیویورک که درآن، تحصیلکردگان مرکز شهر، با طبقات کارگری محلات دوردست تر، شانه به شانه می سایند. از جمله حاضران، خواننده ریتم اند بلوز، مری جی بلاج و چنینگ تی تم، هنرپیشه نقش اول، که دوست دارد بگوید ضربه هائی که در این فیلم می خورد، واقعی است.

 

چنینگ تی تم می گوید وسط فیلمبرداری اولین مسابقه، دماغش مشت خورد و خون افتاد و مربی مشت زن حرفه ای که سرصحنه بود، روی آن یخ گذاشت، ولی کارگردان می گفت نه، درستش نکنید، و می خواست با همان دماغ خونی، ادامه بدهد. صحنه خون آمدن از دماغ او را در این گزارش نشان می دهیم. بازیگر برایان وایت Brian White می گوید در جریان فیلمبرداری دوبار ضربه مغزی خورد، دندانش شکست و دنده اش ترک برداشت. ترنس هاوارد، شخصیتی شبیه پاانداز را بازی می کند، حیله گر شرور خیابانها، که به آرزوهایش نرسیده.

 

ترنس هاوارد می گوید شخصیت او بارها شکست خورده و ول کرده و سازش کرده ولی برخورد او با این جوان رویائی با بازی چنینگ تی تم است که به فیلم زندگی می دهد. او می گوید در هر رابطه ای حضور آدمی که به خودش اعتقاد دارد لازم است که دیگری هم اعتماد به نفس پیدا کند.

 

منتقدها فیلم را به خاطر اصالت باورکردنی صحنه های جنگ تن به تن خیابانی، ستایش کرده اند. چنینگ تی تم می گوید بین صحنه ها سر فیلمبرداری مدام بحث بود بر سراینکه چطور می شود صحنه را جالبتر کرد، و از ترنس هاواراد تعریف می کند و به شوخی می گوید ازش بیزار است.

 

***

 

fighting_channing فیلم «جنگیدن» Fighting داستان ساده ای دارد، راجع به پسری است که از شهرستان، از ایالت آلاباما، می آید نیویورک برای اینکه کسب و کار کوچکی داشته باشد اما یک شیاد خیابانی شیکاگوئی، برگزارکننده مسابقه های غیرقانونی جنگیدن با بازی ترنس هاوارد، راه تازه پول درآوردن را به او یاد می دهد.

 

داستان خیلی ساده است، جنگیدن است و عشق و برنده شدن قهرمان آزاده، ولی به قول راجر ایبرت، منتقد شیکاگو سان تایمز، شخصیت ها در این فیلم از داستان کلاسیک دعوای سه پرده ای، بالاتر می زنند. ادعای فیلم این است که آدمهای پولداری پیدا می شوند که سر جنگیدنهای غیرقانونی در پسکوچه های نیویورک، دههاهزار دلار شرطبندی کنند. راست یا دروغش گردن خودش... به قول ایبرت، فیلمبرداری شرطبندی بر سر دعوا در پسکوچه ها، از فیلمبرداری در استادیومهای مسابقات بوکس به مراتب ارزان تر است.

 

ما به قول ای او اسکات، منتقد نیویورک تایمز، این یک داستان حقیقی نیست بلکه یک حکایت است یا fable و حکایت مجبور نیست با واقعیت تطبیق کند، اما در سینه این فیلم، یک واقعی گرائی فیاض و پربرکت نفس می کشد که در فیلمهای نظیر آن کمتر دیده شده و البته فیلمبرداری در مکان های واقعی در محلات شهر نیویورک هم به این واقعی گرائی کمک کرده.

یکی از جنبه های این فیلم که خیلی ستوده شده، فضاسازی آن است. وسلی موریس در باستون گلوب می نویسد فیلم «جنگیدن» Fighting شهر نیویورک را طوری برای ما زنده می کند که هالیوود کمتر می تواند بسازد -- از دید این منتقد، باشگاه های شبانه حس واقعی دارند. آپارتمانهای کوچک سازمانی در بروکلین، واقعا تنگ حس می شوند و مسابقه های جنگیدن را واقعا تماشاگر لمس می کند، انگار این بازیگرها واقعا به سروکول هم می کوبند -- هر کدام از مسابقات، شامل دو جنگنده اند و جمعیتی نعره کشان و پرسروصدا و شرط بندی های کلان. محل دعواها می تواند هر جا باشد، بالاخانه ساختمانی که می تواند یک کلیسا باشد، یا حیاط خلوت پشت یک مغازه در برانکس. این منتقد یادآور شده که این مشت زنی نیست. رینگی وجود ندارد که جنگیدن را محدود کند و بی قاعده بودن جنگیدن، آن را خنده دار هم می کند.

 

ای او اسکات در نیویورک تایمز می نویسد حتی «جنگیدن ها هم خوب ساخته و پرداخته شده اند، و در ظرافت طراحی و دکوپاژ، مثل ویدیوکلیپ یا میوزیک ویدیو هستند، و داستان ساده فیلم هم بی شباهت به قصه فیلمها و نمایشهای موزیکال نیست... داستان جوان فروتن و تنومندی که در خیابانهای پرخطر و سرسخت، رویاهای بزرگ خودش را دنبال می کند و از این نظر، مترادف است با سری فیلم های Step Up که در باره رقابت رقص استپ هستند بین جوانهای خیابان، و کمک کرده اند به شهرت پیدا کردن ستاره جوان، چنینگ تی تم. اسکات در جبین چنینگ تی تم می بیند که به ستاره ای بزرگ تبدیل بشود، از جنس مارلون براندو، او را دارای حساسیت و چابکی می بیند که حتی به موقعیت های باورناپذیر و چاخان قصه هم، اعتبار می بخشد.

 

از دیتو مانتی یل Montiel سال 2006 فیلم دیگری دیدیم در باره بزرگ شدن خودش در محله برانکس نیویورک سال گذشته، با بازی رابرت داونی جونیور و از جمله همین هنرپیشه، چنینگ تی تم Channing Tatum به نام «راهنمای شناسائی قدیسین» Guides to Recognizing Your Saints و فیلم جدیدش، «جنگیدن» از آن هم بهتر است، چون در آن از ملودراماهای خانوادگی خبری نیست. اما این فیلم هم مثل آن یکی، علاقه این کارگردان به کوچه ها، به پیاده روها، به کافه های سرخیابان و زندگی در آپارتمانهای تنگ را نشان می دهد و توانائی خاصی نشان می دهد در ساختن این فضاهای داخلی...

 

ایبرت به خصوص به تماشاگر توصیه می کند که حواسش را به دیالوگهای فیلم که آن را دیتو مانتی یل باهمکاری سناریست رابرت میونیک نوشته، دقت کند برای اینکه از کلیشه های رایج خیلی فراتر می رود و این تصور را به و وجود می آورد که شخصیت ها دارند این حرفها در همان لحظه به زبان می آورند.

 

ایبرت نوشته «جنگیدن» یک اتفاق خارق العاده سینمائی نیست اما بیشتر از آنچه تصور می کرد تماشاگر را به درون خود می کشد -- آگهی های فیلم تاکیدشان بر حادثه و دعواست اما فیلم از جهان بینی ای که آن آگهی ها را به وجود آورده فراتر می رود و به تماشاگر، تجربه ای خوش پرداز و متاثرکننده می دهد، که تماشاگر را شگفت زده می کند.

 

البته «کتک کاری» یا جنگیدن یا مبارزه، Fighting فیلم عالی ای نیست و به قول ای او اسکات، حتی تظاهر آن را هم ندارد. یک ذره گنده گوئی، ملودرام یا غلو، در این فیلم نیست، ولی در عوض، پر از درام و تنش های دراماتیک است.

 

fighting_parisat در میان همه منتقدهای نشریات آمریکا، کلادیا پوئیگ، منتقد یو اس تودی، نت مخالف می زند و نوشته این فیلم به قدری کند است و به قدری ضعیف است که ضربه های آن نمی تواند کسی را گیج کند. پوئیگ با منطق داستان فیلم اشکال دارد و می پرسد تعجب دارد که این جوان برازنده و قوی با این هیکل تنومند و هوش ذاتی، نمی تواند شغل درست و حسابی برای خودش پیدا کند و ناچار است برای ارتزاق خودش، کنار خیابان آی پاد تقلبی بفروشد.

No comments:

Post a Comment

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند