February 8, 2009

He's Just Not…

اشاره های آشکار و پنهان عاشقی

 

«فقط چندان عاشق تو نیست»

 

 

hes-just-not_1 این فیلم از موضوع های مورد علاقه ی خانم هاست و البته آقاها هم همینطور... یعنی عاشقی، و اینکه از کجا و چطور می شود فهمید طرف مقابل شما را دوست دارد. ترجمه اسم این فیلم، یعنی He's Just Not That Into You به فارسی زیاد سخت نیست، یعنی «فقط چندان عاشق تو نیست». ولی یک جورهائی در فارسی کمتر از انگلیسی طنین دارد. برای اینکه این شش کلمه در آمریکا تبدیل به یک علامت تجاری شده است که با آن میلیونها دلار پول یا گذاشته اند یا برداشته اند در دهه اخیر.


شاید سابقه این عبارت برای تماشاگران ما جالب باشد. یک روز که یکی از نویسندگان سریال تلویزیونی HBO سریال «سکس و شهر» Sex & the City عاشق شده بود و از این و آن می پرسید پسری که باهاش بیرون رفته چرا بهش زنگ نمی زند یا تلفنش را جواب نمی دهد. در جواب او، این شش کلمه از زبان کمدین گرگ برنت Greg Behrendt که یکی از نویسندگان سریال «سکس و شهر» بود، بیرون آمد. این جمله را همان هفته گذاشتند در دهان یکی از شخصیت های سریال، و بعد همین آقای برنت با کمک یکی دیگر از نویسندگان سریال، یک کتاب خودآموز عشق و رابطه نوشتنند که در سال 2004 بیرون آمد به همین نام، He's Just Not That Into You ولی این جمله وقتی مشهور شد و همه گیر شد که این دو نویسنده برای تبلیغ کتابشان رفتند در شو تلویزیونی اوپرا وینفری.


hes-just-not_2 کارگردان این فیلم، کن کواپیس Kowapis کارگردان سریال Office که با سری فیلمهای دخترپسند خواهرخواندگی شلوار مسافر Sisterhood of Travelling Pants نشان داد که در ساختن فضاهای آفتابی و جوان و خوشرنگ، خیلی وارد است، فیلمی ساخته با شرکت 9 تا ستاره و چهره جوان و خوش بر و رو مطرح سینما و تلویزیون، براساس آن کتاب خودآموز، براساس همین عبارت... He's Just Not That Into You. «فقط چندان عاشق تو نیست.»


روی فرش قرمز


چند شب پیش در سینمای تاریخی چاینیس هالیوود، به خاطر آغاز اکران عمومی فیلم «فقط چندان عاشق تو نیست» ستاره باران بود، جمعی از خوشگل ترین و خوش تیپ ترین های هنرمندان جوان هالیوود آنجا جمع بودند از جمله جنیفر انیستن و اسکارلت جوهنسن، جیمی فالون، و کوین کانولی و جنیفر کانلی در کفشها و پیرهن سبز از طراح فرانسوی بلمن Balmain و بن افلک -- همه برای حمایت از فیلم «فقط چندان عاشق تو نیست» که درو بریمور Drew Barymore، علاوه بر ایفای یکی از نقشها، یکی از تهیه کنندگان آن هم هست.


خانم بریمور می گوید ردیابی در عشق، سخت ترین است و عشق، ارزنده ترین چیز برای ردیابی است و چه دلیلی بهتر برای زندگی کردن، که عشق بدهیم و عشق بگیریم، اگر بتوانیم. او می گوید خوشحال است از نقش داشتن در تهیه فیلمی که به بحث عشق اختصاص دارد، و فانتزی نیست بلکه حقیقت است.


کارگردان کن کواپیس می گوید از 16 سالگی که سر اولین قرار عاشقانه اش رفت، در واقع تحقیق در باره این فیلم را آغاز کرد و طی دهه ها قرارهای عاشقانه ی موفق و غیرموفق، این تحقیق ادامه داشت، و هنوز هم تکلیف خودش را نمی داند وامیدوار بود ساختن این فیلم به او درسی بدهد در باره اینکه چرا زنها، و مردها، واینکه چرا مردها و زنها در باره اشارات عشقی همدیگر، به سوء تفاهم دچار هستند.

 

hes-just-not_3 جیمی فالون می گوید دوستان آدم را جلو می اندازند و باعث آبرو ریزی می شوند. جینفر گودوین می گوید صداقت در رابطه عاشقانه، از اتلاف وقت جلوگیری می کند.  کن کواپیس، کارگردان می گوید در کمدی های عشقی معمولا یک زن و مرد هستند و سئوال این است که چطور از موانع عبور می کنند و به هم می رسند، در حالیکه در این فیلم ، 9 شخصیت هستند و اصلا معلوم نیست کدامیک از آنها به عشق خود می رسد .اسکارلت جوهنسن می گوید همه از کار درو بریمور به عنوان تهیه کننده راضی بودند بسکه آدم با کلاسی است.


عاشقانه بر اساس کتاب خودآموز


این فیلم از روی یک کتاب درست شده به همین نام. موضوع این کتاب، و فیلم آن، اشارات آشکار و پنهان دلدادگان است، و نخلاصه پیامش این است که اگر پسری که بهش علاقمند هستید به شما تلفن نمی کند، دوست پسرتان علاقه به معاشقه نشان می دهد، مردی که هفت سال است باش زندگی می کنید حاضر نیست تن به ازدواج بدهد، یا مردی که باش بیرون می روید، شوهر یک زن دیگر است که حاضر نیست از او جدا شود، دلیل همه اینها این است که آن مرد زیاد عاشق شما نیست He's Just Not That Into You.


اما معمولا فیلم ها را از روی قصه یا نمایش می سازند، این فیلم شاید از معدود فیلم هائی باش که از روی کتاب خودآموز تهیه شده. ولی در داستان این فیلم، عکس کتاب خودآموز عمل می کنند. برای اینکه در کتاب نویسندگان سعی کرده اند تئاتر ونمایش را از روند اعصاب خردکن جفت یابی، جدا کنند و آنچه پشت پرده اتفاق می افتد، به خواننده یادآور شوند، در دو سناریست این فیلم، ابی کوئن ومارک سیلسورسیتین، تئاتر و نمایش را به ناچار برگردانده اند به این دنیای پر از خیالات و چاخان جفت یابی، برای همین، به قول تاشا رابینسون، منتقد شیکاگو تریبون، بر خلاف کتاب، که توصیه می کند وقتی طرف عاشق تو نیست، بهتر است دنبال معشوق دیگری باشی، در سناریوی این فیلم توصیه می کنند که اگر طرف تلفن نمی زند، تو ول نکن، مستاصل بشو با دوستات درد دل کن، برو سر کوچه منتظرش واسا، شب تا صبح بیدار بمان از زور ناراحتی و خلاصه کارهائی را توصیه می کنند که شاید برای شلوغ کردن فیلم خوب باشد اما انسان را در رابطه بی آبرو می کند، و شخصیت های فیلم را هم آدمهای دیوانه و غیر منطقی ای و باورنکردنی، نشان می دهد.


hes-just-not_4 داستان فیلم در شهر بالتیمور، به فاصله یک ساعتی شمال واشنگتن، می گذرد، ولی یک بالتیمور ساختگی است، به خصوص منهای جمعیت سیاه پوستها -- در یک بالتیمور خوشرنگ و آفتابی، 9 شخصیت را در درجه های مختلف از موفقیت در زندگی عشقی، یا جفت یابی، نشان می دهد، و رابطه های آنها را مثل کلاف، در هم می بافند. مثلا جینفر گودمن، (بازیگر سریال Big Love) تلویزیون HBO، شخصیت جیجی را بازی می کند، دلش می خواهد با کانر با بازی کوین کانولی (از سریال آنتوراژ همان شبکه تلویزیونی) بیرون برود، اما این پسر،کشته و مرده اسکارلت جوهنسن است، که در واقع فقط از او استفاده می کند، در حالیکه خودش عاشق بن است، جوانی با بازی «بردلی کوپر» که خودش شوهر جینین با بازی جنیفر کانلی است. به قول کانی آگل، در لس آنجلس تایمز، هیچکدام از این شخصیت ها و مشکلات آنها مثل کتابی که فیلم براساس آن نوشته شده، عمق کافی ندارند و تماشاگر چیزی از خصوصیات آنها حتی اسمشان را بعد از چند دقیقه فراموش می کند.


ولی مردم فیلمهای عشقی را برای عمق داستان و شخصیت ها نمی روند ببینند... هر کس شاید بتواند یک جنبه از زندگی عشقی خودش را در این فیلم پیدا کند. به اینجور فیلمها date movie می گویند، که یعنی برای شب قرار اول یک دختر و پسر خوب است. قرار است آنها را به دوست داشتن و با هم بودن امیدوار کند و دلهاشان را برای نزدیکی، آب کند. ولی به قول کلینت اوکانر، نویسنده روزنامه معتبر کلیولند، پلین دیلر، از فیلمهای اولیه وودی آلن که بگذریم، فیلم خوب برای date رفتن کمتر ساخته می شود و این فیلم می تواند شب قابل تحملی درسینما باشد برای دو نفر تازه آشنا.


گزارش تلویزیونی بهنام ناطقی

منتقد لس آنجلس تایمز نوشته اگر قرار شبانه ما به جای یک آدم، با این فیلم بود، بعد از شام دست می دادیم و می گفتیم شب خوبی بود، مرسی، و می دانیم که همان اولین شب، آخرین شب هم هست. ولی به قول منتقد شیکاگو تریبون، می توانست فیلم خوبی باشد، اگر سعی نکرده بودند که آخرش برای همه کلافهای سردرگم رابطه ها، پایان خوش درست کنند. این پایان های خوش و ساختگی، لج منتقد نیویورک آبزرور، خانم سارا ویلکومرسون را در آورده که نوشته دیدن این فیلم چنان او را عصبانی کرده بود که دیگر زن بودن خودش، و حتی از انسان بودن خودش بیزار شده بود. از دید این منتقد، اگر پایان های ساختگی را کنار بگذاریم، این فیلم می توانست یک فیلم غمگین و دلتنگ کننده باشد در باره نیاز، در باره تنهائی آدمها و احتیاج مبرم و دائمی به دوست داشته شدن، و از این جهت، این فیلم تصویر غم انگیزی از عاشقی، سوءتفاهم هاو خودفریبی ها، و عدم امکان برقراری رابطه واقعی با جنس مخالف به دست می دهد.

No comments:

Post a Comment

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند