April 27, 2008

Standard Operating Procedure




از مستندساز برجسته آمریکائی، ارول موریس Errol Morris اثر تازه ای ابتدا در جشنواره سینمائی ترایبکا در نیویورک و بعد از آن در اکران عمومی در سینماهای آمریکا به نمایش در آمد. در فیلم جدیدش، ارول موریس، چهار سال بعد از افتضاح آزار متهمان عراقی در زندان ابوغریب بغداد توسط چند سرباز آمریکائی، بار دیگر به این حادثه باز می گردد، برای موشکافی بیشتر، از طریق روش همیشگی اش، که مبتنی بر بازسازی صحنه ها و مصاحبه های طولانی با دست اندرکاران است، که برای ظاهر شدن در این فیلم از کارگردان دستمزد گرفته اند.


در فیلم جدید خود، «روال عادی (استاندارد) عملیات» ارول موریس به مستندسازی از طریق مصاحبه و بازسازی ادامه می دهد. منظور از روال استاندارد در اسم فیلم، روال عادی امور است، و اشاره به ادعای سربازان خاطی است که می گویند عکسهای افتضاح آمیز، صرفا نشان دهنده روال عادی امور در زندان بودند، نه یک چیز غرمتعارف.


ارول موریس برای نمایش بدرفتاری های ظاهرا تحقیرآمیز چند سرباز با متهمان به عملیات ترویستی در زندان، فضاهای درون زندان ابوغریب را از روی عکسهای بیشماری که سربازان خاطی از عملیات خود بر می داشتند، بازسازی کرده است.


موریس به چهار تن از هفت سربازهای یک واحد پلیس نظامی MP که بعدا محاکمه و محکوم به حبس شدند، برای ظاهر شدن در این فیلم پول پرداخته است. در این فیلم از جمله گروهبان لیندی انگلند Lindie Englandو همچنین فرمانده بازداشتگاه، سرتیپ سابق، خانم جنیس کارپینسکی Janis Karpinski، مورد مصاحبه قرار می گیرند. این شیوه مستندسازی که گاه برای جستجوی حقیقت، سراغ تخیل و بازسازی واقعیت با استفاده از روشهای تئاتری می شود، بارها مورد انتقاد قرار گرفته است اما حاصل آن برای تماشاگران، سرگرم کننده است.


ارول موریس این شیوه را برای اولین بار بیست سال پیش در فیلم جنجالی «خط نازک آبی» Thin Blue Line به کار برد. در آن فیلم، یک ماجرای غیرقابل نمایش، یعنی مرگ یک مامور پلیس در جاده ای دورافتاده در دل شب، با ظرافت بازسازی شده بود، ضمن اینکه شیوه دادرسی، مقررات حاکم بر تحقیق در باره قتل و مسائل دیگر، از طریق مصاحبه با کارشناسان و دست اندرکاران، زیرسئوال گرفت. این فیلم به قدری متقاعدکننده بود که باعث شد پرونده این قتل بازگشائی شود.


جذابیت کار ارول موریس، که از فیلم مستند و تحقیقی، نمایشی خیره کننده و گیرا برای تماشاگر می سازد، مصاحبه های او است. موریس برخلاف خیلی از مستندسازهای دیگر، از گفتار درمتن فیلم استفاده نمی کند، بلکه مصاحبه شوندگان را طوری نشان می دهد که انگار خود آنها شروع می کند به پرسیدن سئوالهای کلیدی: مثلا، اینکه اساسا زندان چرا ابوغریب وجود داشت؟ در این مصاحبه ها، سئوال کننده را نمی بینیم ونمی شنویم، و مصاحبه ها طوری عرضه می شوند که انگار مصاحبه شونده با خودش در پیچش فکری قرار گرفته.


در زندان ابوغریب، که یکی از مخوف ترین زندانهای نظام حکومتی سابق عراق بود، ماموران صدام حسین بیشتر از 30 هزار نفر را کشتند یا اعدام کردند. این زندان بعد از سقوط صدام حسین در اثر حمله آمریکا، به بازداشتگاهی برای مظنونان به عملیات تروریستی تبدیل شد. ارول موریس از طریق بازسازی و مصاحبه های خود، این پرسش را در ذهن تماشاگر بر می انگیزد که آزار روانی زندانیان توسط سربازان خاطی، شاید بخشی از یک روش استاندارد برای گرفتن اطلاعات از بازداشت شدگان بود و آنها که چنین رفتاری را روا می داشتند، مجری دستور بودند، نه زندانبانان سرخود. اما ارول موریس زیرک تر از آن است که جواب مستقیمی به این پرسش در فیلمش بدهد.


عکسهای زندانیان ابوغریب در صحنه هائی تحقیرکننده که همیشه رنگ مریض جنسی هم داشتند، از سال 2004 برای تماشاگران اخبار تلویزیون و خوانندگان روزنامه ها، تصاویری آشنا هستند. صدها تصویر که خود سربازها و زندانبانها با دوربین های دیجیتال برداشته بودند، به مجله نیوزویک Newsweek درج کرد و در جهان منتشر شد.


اما ارول موریس در فیلم خود این عکس ها، منشاء آنها، چگونگی برداشته شدن آنها و اهمیت آنها را از طریق مصاحبه با چهارتن از هفت سرباز وافسر زندان ابوغریب، بررسی می کند. در این فیلم معلوم نمی شود که ماموران سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا CIA در بازجوئی از این زندانیان دنبال چه اطلاعاتی بودند. اما مصاحبه های موریس نشان می دهد با زندانبانان نشان می دهد که آنها کاری به اطلاعات این زندانی ها نداشتند ولی با بهره برداری از زندانیان، مشغول ترتیب دادن نمایش های سرگرم کننده و شیطانی برای خود بودند. شمار کثیر عکسها، و ژست های گاه مسخره و لبخندهای سربازان در عکسها، و حتی ابزاری که مثل prop یا ابزار صحنه در این عکسها به کار رفته، همه به یک نمایش اشاره می کنند، نه شکنجه. مثلا بند قلاده سگ که سربازی به گردن یک زندانی انداخته، کشیده نشده.


از عکسها، که موریس با این فیلم آنها را باردیگر در وجدان مردم زنده می کند، معلوم است که این سربازهای خاطی، که در زندان در هر حال زیر حمله خمپاره قرار داشتند و به شدت در بغداد ترسیده بودند، و از طرف دیگر، در چاردیواری زندان به کسالت دچار بودند، سعی می کردند با این نمایشها و عکسبرداری از آنها، خود را سرگرم کنند و وقت بگذرانند. ارول موریس با تمرکز بر عکسها به عنوان تنها شواهد بازمانده، می پرسد آیا این عکسها نشان دهنده شکنجه هستند یا فقط نشان دهنده چیزی هستند که سربازها «روال عادی عملیات» می خوانند؟


جی. هوبرمن Hoberman منتقد هفتگی غیرمتعارف نیویورک، ویلج وویس Village Voice، می نویسد در هر حال، این عکسها، نشان دهنده لذت فاشیستی از غلبه بر انسانی بی دفاع هستند، و اگر این عکسها را مدرک شکنجه بدانیم، یا کار هنری، یا نشانه بیماری غیرآزاری، یا سادیسم، در چند سرباز، در هر حال، این عکسها نشان می دهند که از زندانی ها به عنوان وسیله و شیء استفاده شده. هوبرمن به خصوص از تکنیک موریس در بازسازی صحنه ها انتقاد کرده است، و آن را نقض غرض می خواند. او می نویسد موریس با نمایش انفجار هلیکوپتر یا دندانهای تیز سگهای درنده که گفته می شود در ابوغریب با آنها زندانیان مورد تهدید قرار می گرفتند، عملا دارد همان کاری را می کند که در این عکسها با زندانیان شده است، و به این ترتیب، تاثیر اخلاقی کار خود را از بین می برد. او می پرسد آیا موریس این صداها، این عکسها و این حرفها را برای خیره کردن تماشاگر کافی نمی داند؟ او می پرسد: برای نمایش بوی متعفن شهر فلوجه، آیا باید گاز بدبو در سالن سینما پخش کرد؟ آیا او هم مثل سوژه های این فیلم، کسل است و احساس نیاز به سرگرمی دارد؟


فیلم «روال عادی عملیات» سه گانه ارول موریس در باره فجایع بشری را تکمیل می کند. این سه گانه با فیلم «آقای مرگ» شروع شد، محصول 1999 داستان مهندس متخصص صندلی های اعدام که در مصاحبه های طولانی با کارگردان، تلاش می کرد برای رد فاجعه تاریخی کشتار دسته جمعی اسرای یهودی در بازداشتگاههای آلمان نازی، توجیه علمی بیاورد. بعد از آن، ارول موریس در فیلم «مه جنگ» The Fog of War در سال 2004 در مصاحبه ای طولانی با ژنرال رابرت مکنامارا، فرمانده نیروهای آماریکا در جنگ ویتنام، تصویری متفاوت از جنگ عرضه کرد، به اضافه پایگاهی به فرمانده پیر، که وقایع را از دید خود بازگو کند.


فیلم «روال عادی عملیات» از سه منبع برای بازگو کردن و موشکافی در باره افتضاح زندان ابوغریب استفاده می کند: اول، عکسهای سربازان و زندانیان در حالت های گاه تحقیرآمیز و گاه بیمارگونه جنسی یا سادیستی، دوم، مصاحبه با سربازانی که در عکسها هستند یا عکسها را برداشته اند، و سوم بازسازی صحنه ها.


فیلم ارول موریس که دایره تمرکز محدودی دارد، یک سال بعد از مستند دیگری از «روری کندی» Rory Kennedy پخش می شود، تحت عنوان «اشباح ابوغریب» The Ghosts of Abu Ghraib که از شبکه تلویزیونی HBO نمایش داده شد. در آن فیلم هم با بعضی از همان سربازانی که موریس با آنها مصاحبه کرده، مصاحبه شده بود و از همان عکسها و صحنه ها استفاده شده بود.


کرک هانیکات، منتقد هالیوود ریپورتر، به تفاوت این دو فیلم اشاره می کند و می نویسد در حالیکه در فیلم روری کندی، سربازهای خاطی از اینکه به رفتاری چنین تهوع آور کشانده شدند، ابراز تعجب و شگفتی می کنند، در فیلم ارول موریس، همان سربازها در موقعیت تدافعی قرار می گیرند، و یکدیگر را مقصر می دانند. زنها می گویند آلت دست مردها قرار گرفتند، کسانی که عکسها را گرفته اند قسم می خورند که هیچوقت کسی را اذیت نکردند و تنها می خواستند آزار دیگران را با این عکسها مستند کنند، و همه آنها هم بارها و بارها تاکید می کنند که با زندانیان بدرفتاری نکردند. اما واقعیت این است که خمپاره باران مداوم زندان از سوی شورشیان عراقی، و تهدید خشونت از سوی خود زندانیان، باعث شده بود که شرایط روانی غیرسالمی در زندان پدید بیاید که سبب شد دستورات غیرقانونی مقامات بالاتر، اجرا شود. این منتقد هم از موریس به خاطر بازسازی صحنه هائی که در عکسها به خوبی دیده می شوند، انتقاد کرده است و می نویسد فایده بازسازی صحنه ها با بازیگر، وقتی مدارکی به این وضوح از ماجرا وجود دارد، چیست؟


اما مانولا درگیس، منتقد نیویورک تایمز، می نویسد بازسازیها در این فیلم ممکن است برای بعضی تماشاگران که مستندسازی را با روزنامه نگاری اشتباه می گیرند، گمراه کننده باشد اما آنچه برای این منتقد آزاردهنده تر است، شیوه مصاحبه ارول موریس است که در آن، سئوالاتی که به جهت فکری مصاحبه شونده شکل می دهد، از فیلم بیرون کشیده می شود، و چنین به نظر می رسد که مصاحبه شونده دارد با خودش فکر می کند و حرف می زند.


از دید خانم مانولا درگیس، هزینه سنگین فیلم «روال عادی عملیات» ، خرجی که برای بازسازی صحنه ها و ترفندهای بصری و جلوه های دیگر شده است، نشان می دهد که موریس از کارکردن در حاشیه سینما، که محل تردد مستندسازان است، خسته شده و می خواهد به متن سینما وارد شود. خانم درگیس می نویسد این فیلم یک فیلم بزرگ و برانگیزاننده و البته آزاردهنده است، هر چند که چیزی که بیشتر هر چیز در باره آن آزاردهنده است، این است که آشکارا بزرگترین بلندپروازی این فیلم، دست یابی به یک سبک و شیوه بصری خاص است. او می نویسد موضوع این است که هیچکدام از اینها، نه مصاحبه های طولانی و ظاهرا موشکافانه و نه بازسازی صحنه ها و نه ترفندبازی با عکسها، راه به جائی نمی برند، و هیچکدام از مصاحبه شونده، حرف خاصی نمی زنند. خانم درگیس می نویسد این ناشی از روش مستند سازی ارول موریس است که دیالکتیک نیست.

No comments:

Post a Comment

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند