راهزن تکرو سنتی، در جهان تشکیلاتی
فیلم جدید جانی دپ از کارگردان، مایکل مان، «دشمنان مردم» -- ماجرای دیلینجر، گنگستر دهه 1930 آمریکا را که در فرهنگ عامه شهرتی افسانه ای داشت، بازگو می کند. منتقدان این فیلم را از جمله به خاطر فیلمبرداری دیجیتال ستایش کرده اند که با وسواس در بازسازی جزئیات زندگی جان دیلینجر، تجربه بصری بیسابقه خلق می کند و به روند خلق زبان جدیدی در سینما کمک می کند. این فیلم برنامه اختتامیه جشنواره مسکو بود و از امروز (چهارشنبه) در آمریکا اکران می شود. منتقد نیویورک تایمز آن را «اثری عمیق و زیبا» توصیف کرده است. «دشمنان مردم» لقب رسمی ای است که رئیس آگاهی فدرال FBI به دیلینجر و سایر سارقان مسلح بانک همراه او داد بود. فیلم دشمنان مردم باازگشتی است به تصویرسازی از زندگی تبهکاران مسلح دهه 1930 آمریکا، که فردیت گرائی و استقلال آنها از یکسو مورد چالش دستگاه عریض و طویل پلیس سازمان یافته بود و از طرف دیگر، خاری بود در چشم تشکیلات سراسری تبهکاری سازمان یافته. چند راهزن و تیرانداز قاتل حرفه ای تاریخی هستند که در فرهنگ عامه آمریکا جنبه اسطوره ای به خود گرفته اند، چون از یک طرف نمایانگر روحیه ماجراجوئی و فردیت گرائی آمریکائی هستند، که زیربار هیچ زوری نمی روند، و از طرف دیگر، برای مردم زمانه خود، نمونه نوعی قیامی بر علیه سودجویان و وضع موجود بودند. از آنجا که همه اینها، مثل بیلی د کید، جسی جیمز از قرن نوزده و دیلینجر و همدستان او و بانی و کلاید از دهه 1930 و دوره گنگستر بازی، سرانجام به طرز فجیعی کشته می شوند، قیام آنها انگار با علم به این سرنوشت محتوم انجام می گیرد، که به آن جنبه انتحاری می دهد. فیلم جدید کار مایکل مان، کارگردان چیره دست هالیوود، از جمله اولین فیلمهائی است که با استفاده از دوربین های جدید فوق العاده حساس دیجیتال درست شده، و برای همین، به خاطر توجه به جزئیات بصری، هم اهمیت دارد. «دشمنان مردم» به قول منتقدها، از بهترین کارهای مایکل مان است -- هنرمندی که مهارت در ایجاز قصه گوئی و ساختار داستان، و تسلطش در تحرک بخشیدن به قصه و خیرگی بصری فیلمهایش را را همیشه با نگاه تفکربرانگیز اجتماعی و طبقاتی، قاطی می کند، و ذهن تماشاگر را با استفاده گرفتن بازی های لایه دار و پیچیده از بازیگرانش، به چالش می گیرد. اینجا در کنار جانی دپ و ماریون کوتیار، ستارگان دیگری هم بازی دارند، از جمله بیلی کراداپ، در نقش ادگار هوور، رئیس اف بی آی، و کریستین بیل، در نقش کارآگاه ملوین پرویس. *** در فیلم دشمنان مردم، «جانی دپ» نقش جان دیلینجر، تبهکار مسلح دهه 1930 آمریکا را بازی می کند که به خاطر سرقت های مسلحانه از بانکها به شهرت رسید، و به خاطر گشاده دستی، کمک به بی نوایان، و بی باکی و فرار مداومش از چنگ پلیس، در افکار عمومی محبوبیت پیدا کرد. جانی دپ در مراسم افتتاح فیلم در لندن می گوید دیلینجر دشمن شماره یک مردم لقب گرفته بود، ولی خود او دیلینجر را دشمن مردم نمی داند بلکه به نظر او دیلینجر یک رابین هود برای دهه 1930. جانی دپ می گوید می دانید چند مرد بالغ را با چند تا مسلسل در یک اطاق بگذارید، ناگهان همه به بچه تبدیل می شوند. برنده اسکار ستاره فرانسوی ماریون کوتی یار که در مراسم لندن لباس بدون بند از طرحهای ویویان وستوود پوشیده بود، نقش دوست دختر دیلینجر را بازی می کند. خانم کوتیار می گوید این شخصیت نیمه فرانسوی است، هر چند فرانسه صحبت نمی کند. او می گوید او سعی خودش را می کند که به لهجه آمریکائی های غرب میانه حرف بزند که برایش سخت بود. فیلم «دشمنان مردم» بر لحظات آخر زندگی دیلینجر تمرکز می دهد، ولی تصویری از جامعه در دهه 1930 نیز به عنوان پسزمینه داستان، برای تماشاگر می سازد. فیلم دشمنان مردم یکشنبه شب برنامه اختتامیه جشنواره فیلم مسکو بود، در حضور چند تن از هنرمندان فیلم، از جمله کارگردان مایکل مان. مایکل مان می گوید دیلینجر یک قهرمان مردمی و یک راهزن اجتماعی بود و علیرغم تبهکاری هایش، بعد از رئیس جمهوری آمریکا، محبوب ترین مرد کشور بود. مان توضیح می دهد که در آن زمان، رکود عظیم اقتصادی وارد چهارمین سال خود شده بود، ضریب بیکاری به 25 درصد رسیده بود و بدبختی زیاد بود و مردم بانکها را مسئول رکود اقتصاد می دانستند و بنابراین حسن نظری به بانکها نداشت و دیلینجر هم از احساسات مردم بهره برداری می کرد برای محبوب شدن. جنبه غم انگیز فیلم مایکل مان این است که دیلینجر او شخصیتی است سنتی که قربانی عدم انطباق خود با زمانه می شود. مایکل مان می گوید دیلینجر یک راهزن قرن نوزدهمی بود در میانه قرن بیستم و همین سرانجام او را نابود کرد، یعنی قربانی تحول داروینی می شود و خودش هم در جریان فیلم، به منسوخ بودن و قدیمی بودن شخصیت خودش پی می برد. بنابراین، نمونه دیلینجر حتی برای زمان خودش هم کهنه بود، چون در آن زمان تبهکاری به تدریج سازمان کلان و متمرکز پیدا می کرد و پلیس هم در آمریکا مثل اروپا، در سازمانهای مدرن و عظیم ملی و سراسری، سازمان می یافت و این هردو، دیلینجر را که واقعا به قرن 19 تعلق داشت، منسوخ کردند. شاید تابستان عجیبی باشد در سینماها، که در کنار فیلم جنگ روباتهای غول آسا و کمدی های عشقی، چند تا فیلم حسابی هم بر خورده. فیلمهای آمریکائی را به طرز فزاینده ای مردهای گنده ای که نمی خواهند از بچگیشان فاصله بگیرند برای بچه ها و نوجوانها تولید می کنند، به خصوص فیلمهای فصل تابستان را، اما به قول یان نیتن Ian Nathan منتقد ماهنامه سینمائی امپایر، معلوم نیست چی شده که یک دفعه یکی تصمیم گرفته با تماشاگرها مثل آدم های بالغ رفتار کند، و در میان فیلمهای نقاشی کامپیوتری از نبرد هیولاهای عظیم الجثه، یک دفعه فیلمی آمده غنی، در باره زندگی های پیچیده، با اخلاقیات خاکستری رنگ، و موضوعی در قد و اندازه انسان. در این فیلم، از یک طرف اسطوره ضدقهرمان را داریم در نبرد علیه سیستم، و از طرف دیگر، نظام را داریم، که در وجود رئیس اف بی آی با بازی بیلی کوادلاپ متبلور می شود که می خواهد با گیر انداختن دیلینجر که به او لقب دشمن شماره یک مردم داده بود، کارآمد بودن سازمان پلیسی عظیمی که به وجود آورده بود را به روزولت، رئیس جمهوری وقت، ثابت کند. داستان دیلینجر بارها فیلم شده است. عمده ترین اش کار کارگردان برجسته «جان میلیوس» است با شرکت وارن اوتز، که درتهران هم دوبله به فارسی نمایش دادند در سال 1973 -- نقش بیلی فرشت Billy Frechette دوست دختر دیلینجر را میشل فیلپیز بازی می کرد. در آن فیلم، هم تمرکز قصه روی تعقیب سرسختانه دیلینجر بود توسط یک مامور اف بی آی، مثل همین فیلم، ولی فیلم «دشمنان مردم» به خاطر بهره ای که امکانات دوربین دیجیتال می برد، یک زبان سینمائی جدید معرفی می کند و همچنین، در بازسازی این داستان، براساس کتاب تاریخی برایان باروز در باره جان دیلینجر، کارگردان مایکل مان، همه سنت ها و کلیشه های اینجور فیلمها را کنار می گذارد، یعنی این فیلم نه بیوگرافی دیلینجر است نه فیلم گنگستری، و برخلاف تمام فیلمهای قبلی، چنان در زمان و مکان غرق می شود که دیگر فیلمی نیست در باره دهه 1930 بلکه فیلمی است در دهه 1930. در محور فیلم، البته، بازی جانی دپ است در این نقش، ترکیبی که از شیطان و فرشته در این آدم می سازد. بهترین تعریف از این فیلم شاید از مانولا درگیس، منتقد نیویورک تایمز را بشود مثال آورد که این فیلم را یک اثر هنری عمیق و زیبا توصیف کرده، و نوشته با این فیلم، مایکل مان دارد کمک می کند به روند تغییر قیافه سینما. این منتقد جذابیت فیلم را در شور و جدیت مایکل مان می داند در بازسازی دلمشغولی آمریکائی ها نسبت به شخصیت های تبهکار دهه 1930. منتقدها از ضرباهنگ توقف ناپذیر فیلم تعریف کرده اند، مثلا اسکات فونداس در ویلج وویس می نویسد مان این فیلم را تحرک نفسگیر مداوم نگه می دارد، و می گوید انگار این فیلم، جمع بندی چیزی است که مایکل مان از سال 2001 دنبال می کرد، وقتی صحنه های ویدیو را داخل صحنه های فیلم «علی» گذاشت. او می گوید برعکس بیشتر فیلمسازها که حالا دیگر به استفاده از ویدیو و تصویر دیجیتال به جای فیلم عادت کرده اند، مان از ویدیو و تصویر دیجیتال به این دلیل استفاده می کند که شبیه فیلم نیست، تصویرهایش از نظر جزئیات مافوق واقعی است و سبکی دوربینش، امکان حرکت های تازه ای را به او می دهد، و تصاویر دقیق و پر از ریزه کاری های دقیق، امکان می دهد که عمیق تر به درون شب بنگرد. از جمله از صحنه پایان فیلم که دیلینجر جلوی یک سینما به دام اف بی آی می افتد ستایش شده. روی پرده سینما، کلارگ گیبل در نقش یک گنگستر که سرمشق دیلینجر قرار داشت، می گوید اگر نتوانست آنطور که می خواست زندگی کند، دست کم می خواهد آنطور که دلش می خواهد بمیرد. مایکل اسکرگا نویسنده برجسته بالتیمور سان، می نویسد جانی دپ و مایکل مان، شدت عاطفی این لحظه را تا سطح یک اپرا در باره مردان جان سخت، بالا برده اند، و به شخصیت جان دیلینجر، اعتبار و رمز و راز می بخشند.
No comments:
Post a Comment
نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند