May 21, 2008

Edge of Heaven

سرگردان میان دو فرهنگ

در فیلم جدید فاتح اکین، کارگردان برجسته ترک تبار سینمای آلمان، مانند آثار دیگر او، فرهنگهای ترکیه و آلمان باردیگر در برخورد با یکدیگر، زندگی آدمهای قصه را در هم می کوبند. فیلم ماجراهای پراکنده شش شخصیت، چهار ترک و دو آلمانی، را باز می گوید، از نسلهای مختلف، که حوادث زندگی، آنها را در تماس هائی عاطفی و گاه مرگبار با هم قرار می دهد. این فیلم را منتقدان جهان به عنوان یکی از بهترین فیلم های دهه اخیر، ستایش کرده اند.


فاتح اکین Fatih Akin که دو سال پیش با فیلمش «روبرو» Head On خود را به عنوان یکی از کارگردانان اصیل سینمای معاصر تثبیت کرد، در سال 1973 از پدرومادری ترکی در آلمان زاده شده است و در کارهایش نشانه های از تاثیرپذیری از این دو فرهنگ را به نمایش می دهد. فیلم جدید او، «لب بهشت» The Edge of Heaven فیلمی است پرعاطفه با لایه های تودرتوی عشق و احساسات انسانی که تنیده شده در نگاه فیلمساز به زندگی در فرهنگ دوگانه.

«لب بهشت» Auf der anderen Seite جایزه بهترین سناریو را از جشنواره کن پارسال گرفت. این فیلم، از جاذبه های امسال جشنواره فیلم ترایبکا در نیویورک بود، و اکران آن از این هفته در آمریکا شروع می شود. در این فیلم، آقای اکین به سرنوشت های محتوم و درهم پیچیده شش شخصیت می پردازد، چهار ترک و دو آلمانی، که در جریانهای عشقی و سیاسی ای درگیر شده اند که از کنترل خودشان بیرون است.

در نخستین بخش این فیلم پیچیده، با شخصتی محتومی روبرو می شویم به نام ییتر Yeter – (با بازی نورسل کوسه Nursel Kose) یک روسپی سختکوش ترک، که در خیابانهای تمیز شهر آلمانی برمن Bremen کار می کند، و هیچ تصوری از آینده وامیدی به فردای خود ندارد. او بیشتر درآمدش را می فرستد به ترکیه برای آیتن Ayten دختر 27 ساله اش، که یک فعال سیاسی است، در مبارزه خشن با حکومت.

ییتر، از قضای اتفاق، با یک مهاجر ترک مسن تر از خود به نام علی Ali برخورد می کند، و برای فرار از لاتهای خیابان و آسایش بیشتر، قبول می کند که با علی زندگی کند و فقط برای او کار کند. نجات، پسر علی، که در دانشگاه، به دانشجویان آلمانی ادبیات آلمان درس می دهد و آثار گوته را برای آنها تشریح می کند، ابتدا با پدرش که یک روسپی را به خانه آورده، مخالفت می کند، اما بعد خودش به او دل می سپارد.

در دومین بخش فیلم، آیتن، دختر 27 ساله ییتر، و فعالیت سیاسی او در ترکیه، محور داستان است. بعد از مرگ ییتر، نجات به ترکیه می رود که آیتن، دختر ییتر، را پیدا کند. اما نمی داند که آیتن، از دست پلیس ترکیه به آلمان گریخته. آیتن در آلمان، در خانه یک دختر آلمانی جوان به نام لاتی Lotte با بازی پتریشیا زیولکاسکا Patrycia Ziolkowska پناه می گیرد، اما دو دختر که حرف هم را نمی فهمند، عاشق هم می شوند.

در داستان پیچیده و ملودراماتیک فیلم، فاتح آکین بی مهابا و بدون خجالت، از قضا و اتفاق و تقدیر استفاده می کند، و از این نظر، بعضی منتقدها را به یاد فیلم بابل Babel انداخته است که اتفاق های غیرمحتمل، از جمله گلوله خوردن اتفاقی زن آمریکائی در جاده مراکشی، محور داستان های تودرتوری آن را تشکیل می داد. اما فرق فیلم «لب بهشت» با «بابل» در این است که اکین شخصیت هایش را عمیق تر و غنی تر می پردازد و برخلاف الهاندرو گونزالس ایناریتو Inarritu کارگردان بابل، کمتر در بند شکل و سبک فیلمبرداری است.

با این حال، داستانگوئی به سبک «بابل» که حالا در خیلی از فیلم ها معمول شده است، یعنی داستانگوئی غیرخطی و فاقد محور، یا محورگریز، چارچوب مناسبی به آقای اکین می دهد برای درهم ریختن حادثه ها و روکردن ندیده ها و شگفت زده کردن تماشاگر با چرخش های غیرمحتمل قصه ها. با این حال، حتی قصه گوئی ملودراماتیک هم برای اکین اهمیت ندارد برای اینکه آخر هر قصه، تیتر شروع آن قصه است، و تماشاگر با علم به پایان هر قصه، آن را نگاه می کند. آکین دنبال چشم اندازی پهناورتر از خود قصه است. دانستن پایان قصه، تماشاگر را بیشتر به فکر و تحلیل وامی دارد.

اما از دید اسکات، منتقد نیویورک تایمز، هر چند به خاطر اینکه یک فیلم بین المللی است و تقریبا از همان سبک درهم تنیدن داستان و روایت غیرخطی فیلم بابل در فیلم «لب بهشت» استفاده شده، اما فرق کار فاتح اکین و ایناریتو در این است که اکین از شخصیت های پراکنده و متفاوت فیلم خود برای بازگو کردن یک حس مشترک ترس و وحشت، استفاده نکرده است.

تاکید بر اتفاق در قصه های فیلم، از دید انتنی لین Anthony Lane منتقد هفته نامه نیویورکر New Yorker انگار به ماشین تقدیر، قدرت تازه ای بخشیده است. آقای لین از قدرت فاتح اکین در تصویر کردن فضاهای سیاسی و اجتماعی با استفاده از چند نمای زودگذر تعریف کرده است. مثلا حالت و فضای شهر استانبول را با یک نما از تظاهرات خیابانی، چند نمای از تعقیب و گریز پلیس و فعالان سیاسی، و دستگیر شدن همراهان آیتن، نشان می دهد. وقتی فعالان سیاسی دستگیر می شوند، آنها نام های خود را به مردم فریاد می زنند و رهگذران را می بینیم که دست می زنند. تشویق رهگذران ممکن است همدلی مردم با فعالان سیاسی را نشان دهد، اما در جهان فاتح اکین، معنی عکس می دهد. اکین در مصاحبه ای گفته است که آنها دارند شجاعت پلیس ها را تشویق می کنند. اما هر جور که این صحنه تعبیر شود، صحنه ای است سرشار از احساسات آماده انفجار.

برای این منتقد، خارق العاده در باره کار فاتح اکین این است که فیلمی پر از این عواطف سرخورده و انفجاری، خودش لحن آرامی دارد، فیلمی عصبانی نیست، و سرانجام به آرامشی گیج می رسد. او می نویسد اکین، با سرعتی بسیار پیش می تازد اما فیلم او عجول نمی نماید. داستان او را سرعت جلو نمی برد، بلکه آنچه این داستان را پیش می برد، غیر قابل اجتناب بودن حوادث است.

تم های اصلی اکین، به گفته دیوید ادلستاین Edelstein منتقد مجله هفتگی نیویورک، جابه جائی جغرافیائی است و ناهماهنگی. او می نویسد مثل شخصیت های فیلم، خود فیلم هم فاقد محور و مرکزیت است، و شاید محور آن همین خلاء باشد، که هویت های همه در آن محو می شود. ادلستاین می نویسد این شخصیت ها هیچکدام در وطن خود، در خانه خود نیستند. همه به نوعی جدا افتاده اند، اما هیچکدام نمی توانند از میراث فرهنگی و قومی خود فرار کنند.

داستانهای فیلم قابل خلاصه شدن نیستند، چون هم زیادند و هم خیلی پیچیده، اما ادلستاین می نویسد اکین، در داستانگوئی استادی ماهر است، و قادر است بدون زحمت، چشم انداز فیلم را از دید شخصیت های مختلف، عوض کند، و از نماهای نزدیک و خصوصی، به راحتی به فضاهای گسترده و پهناور و آرام، مهاجرت می کند و شخصیت هایش را به تماشاگر نزدیک می کند، قبل از اینکه آنها را به سرنوشت های محتومشان برساند.

در این فیلم، تماشگران فرصت می یابند مجددا با بازیگری روبرو شوند که در دهه های گذشته یکی از چهره های اصلی موج نوی سینمای آلمان بود. در فیلم «لب بهشت» خانم هنا شیگولا Hanna Schygulla نقش مادر لاتی را بازی می کند، زنی به نام سوزان، که با رابطه دخترش و آیتن، فراری مرموز ترک، مخالف است. جذابیت فیلم، این است که اجازه می دهد این شخصیت، که ابتدا یک زن محافظه کار و بورژوای آلمانی به نظر می رسد، در برابر تماشاگر شکوفان شود، ابعاد قابل لمس پیدا کند، و مثل بقیه فیلم، در خاطر تماشاگر باقی بماند.

سابقه خانم هنا شیگولا به عنوان سوگلی راینر فاسبیندر، کارگردان پرکار موج نوی سینمای آلمان دردهه 1970 هر چند بعضی از تماشاگران جوانتر ممکن است آن را به یاد نیاورند، اما روی این فیلم سنگینی می کند. مادر لاتی در فیلم قبلا هیپی بوده و حالا مسئولیت های زندگی او را به یک عضو طبقه متوسط تبدیل کرده است. خانم شیگولا این دو جنبه از درون این زن را با مهارت تصویر می کند.

در جهانی که اکین تصویر می کند، بچه ها گم می شوند، والدین گمشده هرگز پیدا نمی شوند، و شکاف میان نسل ها و میان ملت ها، نه تنها جوش نمی خورد، بلکه عمیق تر و عمیق تر می شود. با این حال، چنانکه ای. او. اسکات ،A. O. Scott سرمنتقد فیلم نیویورک تایمز New York Times می نویسد، در حالیکه زندگی های شش شخصیت فیلم اکین زیر ظلم بی قاعده و درهم برهم زندگی مدرن، به هم گره می خورند و در هم می پیچند، احساس می کنیم که روابط انسانی قویتر و تنومند تر می شوند، انگار در فراسوی ظلم کور زندگی امروز، یک نظام شکننده، نضج می گیرد. و هر چند فیلم پر از خشونت است، چه خشونت اتفاقی و چه خشونت سیستماتیک سیاسی، لحن فیلم به طرز کنجکاوی برانگیزی، ملایم و نرم است.

از دید منتقد نیویورک تایمز، یکی از پیام های فاتح اکین این است که ترحم و غمخواری، نه آسان به دل انسان می افتد، و نه آسان ابراز می شود. او شخصیت های غنی فیلم را بدون دلبستگی تصویر کرده است و نشان می دهد که چگونه نیت های خیر آنها نتیجه معکوس می دهد و انگیزش های بد آنها، عواقب شرربار دارد.

اسکات می نویسد: آقای اکین عمیقا و دقیقا، از شرارت و بی عدالتی و نفاقی که در هر دو فرهنگ، فرهنگ آلمان و فرهنگ ترکیه، وجود دارد، آگاه است؛ ولی در عین حال، دوربین او، زیبائی اصیل هر دو کشور را جذب می کند، از شهر تمیز و نظیف برمن گرفته تا شهر شلوغ و پرجنب و جوش استانبول، تا تپه های پوشیده از بته های چای و دهکده های ماهیگیری ساحل دریای سیاه -- فیلم «لب بهشت» عمیقا در این اماکن ریشه دارد، و کلیشه های رایج در باره شرق و غرب را با درکی که از هر محل نشان می دهد، در هم می کوبد.

ادلستاین، منتقد «نیویورک» می نویسد آلمان و ترکیه در فیلم اکین عکس هم تصویر می شوند، انگار یکی آینه مقابل دیگری است. آلمانی ها که در ظاهر لیبرال و آزادمنش به نظر می رسند، از درون شخصیتی سرکوفته دارند و پنهانی به ارتجاع گرایش دارند، در حالیکه ترک ها، که فاسد و سرکوبکر نمایش داده می شوند، در درون، غنائی عاطفی دارند.

با این داستانهای تودرتو، به قول دیوید انسن David Ansen منتقد هفته نامه نیوزویک Newsweek ، اکین می خواهد همه موضوع های مطرح جهان را در این دو ساعت فیلم بچپاند: از مهاجرت، تروریسم و بنیادگرائی اسلامی گرفته تا برخورد فرهنگهای شرق و غرب. اما انسن می نویسد: اکین از هر صحنه فیلم چنان تصویر نیرومند و متقاعد کننده ای می سازد، که تماشاگر خوشحال است که با او همه جا همراه شود.

سرانجام داستان های فیلم، به ترکیه ختم می شود. نجات، استاد ترک تبار دانشگاه در آلمان، در جستجوی آیتن در ترکیه گم می شود و پدرش علی، دنبال او به سرزمین پدری باز می گردد. آیتن، در آلمان دستگیر می شود و چون با تقاضای پناهندگی اش مخالفت می شود، به ترکیه باز می گردد، و لاتی هم برای یافتن او به استانبول می رود و در آنجا با مرگ روبرو می شود. سوزان، مادر لاتی، دنبال او به استانبول می رود تا به روح دخترش آرامش ابدی بدهد.

منتقد نیویورک تایمز می نویسد بازگشت همه شخصیت های فیلم به ترکیه معنی سیاسی ندارد. آقای اکین ترکیه را به آلمان ترجیح نمی دهد. درست است که فیلم نسبت به ناآرامی های اجتماعی در ترکیه نگران است، اما فکر سوزان، مادر لاتی، که مشکلات ترکیه با پیوستن آن به اتحادیه اروپا حل خواهد شد هم تصور عبث لیبرالهای اروپائی است، که علیرغم حسن نیت آنها، محدودیت های خودش را دارد. او می نویسد: موضوع اکین سیاست نیست. اسکات می نویسد: مانند رومان نویس های بزرگ، فاتح اکین هم در فیلمهایش در پی نمایش آن جنبه های لجوج و سرکش تجربه های خصوصی انسانی است که سیاست و وقایع سیاسی در برابر آنها کمرنگ می شوند.

در یکی از صحنه های پایانی فیلم، فعالان سیاسی ترک به صورت آیتن که با افتخار، فعالیت های سیاسی گذشته خود را رد می کند، تف می اندازند، اما آیتن، زنی نیست که از آرمانهایش دست برداشته باشد یا از ادامه راه منصرف شده باشد. بلکه اینک او زنی است که در آن برخورد کوتاه عاشقانه اش با لاتی، و در بخشش ملایمی که از سوزان مادر لاتی دیده، عشق را از نزدیک لمس کرده است و بنابراین، هدفی والاتر و شریفتر از فعالیت سیاسی در زندگی خود پیدا کرده است.

از این دیدگاه، فیلم «لب بهشت» به سینمای روز تعلق دارد. برای اینکه در جریانی شیرجه می رود که همه ما را در آن دست و پا می زنیم، همه پدرها و پسرها، مادرها و دخترها، همه آنها که ترک وطن کرده اند و درد بازگشت دارند، شخصیت های این فیلم را درک می کنند. داستان فیلم، هر چند خیلی ظریف و پیچیده است، اما هرگز مبهم نمی شود، و می تواند در هر جای دیگر دنیا، نظیر داشته باشد، مثلا در خانواده های مکزیکی مهاجر به آمریکا.

منتقد نیویورک تایمز می نویسد در پایان فیلم، تماشاگر، شخصیت ها را به قدری خوب شناخته که باورش نمی شود این فیلم را فقط یک بار دیده است، هر چند که وقتی فیلم را دو باره ببینید، آن را کاملا نو می یابید، انگار ا اصلا آن ندیده اید.

مشخصات فیلم

لب بهشت The Edge of Heaven

سناریست وکارگردان: فاتح اکین Fatih Akin

بازیگران: نیگول یسیلچای Nurgül Yesilçay، باکی دورژاک Baki ، Davrak تانسل کرتیز Tuncel Kurtiz و هنا شیگولا Hana Schygulla

پخش در آمریکا از استاندراد ریلیسنگ Standard Releasing

No comments: