یک آشپزی در دو زمان: جولی و جولیا
فیلم جولی و جولیا، با شرکت مریل استریپ و ایمی ادمز، در باره مربی آشپزی جولیا چایلدز است و زن جوانی به نام جولی پاول که همه غذاهای کتاب او را یک سال پخت و در باره اش وب لاگ نوشت که به کتاب پرفروشی تبدیل شد. این فیلم داستان این دو زن است که در دو زمان مختلف با دو همسر و دو زندگی مختلف، تلاش کردند از طریق اشتیاق وسواس آمیز و پشتکار، خودشان و زندگی شان را از نو بسازند. این فیلم کار جدیدی است از نورا فران، سناریست و کارگردانانی که با فیلمهای زن محور با داستانهای دوگانه موازی، به شهرت رسیده. در فیلم جولی و جولیا، زن ها همه کاره هستند... و آن هم نه همه زنها... فیلم جولی و جولیا، داستان دو تا زن است که زندگی عادی و شخصیت روزمره خود را به چیز دیگری تبدیل کردند، به چهره ای سراسری و محبوب. جذابیت آن این است که هر دو این زنها، زنهای موضوع فیلم جولی و جولیا.. واقعی هستند یعنی خیالی نیستند، وجود دارند، خانم جولیا چایلدز تا سال 2004 زنده بود و تا اواخر عمرش که به 91 سالگی رسید، در برنامه های تلویزیونی ظاهر می شد و بارها برنامه های قدیمی اش تجدید پخش شد، جولی پاول، بلاگ نویسی که تمام غذاهای کتاب جولیا چایلد را پخت هم که حاضر است. داستان این طرف دوربین هم مشابه آن طرف آن است، یعنی این فیلم حاصل زحمات نورا افران، سناریست و کارگردانی است که مثل زن های موضوع داستان، خودساخته است. افران وقتی معروف شد که داستان طلاقش با باب برنستین سردبیر اسبق واشنتگن پست را به صورت کتاب منتشر کرد که بعد هم فیلم شد Heartburn با شرکت مریل استریپ و جک نیکلسن. فیلم جولی و جولیا، براساس دو کتاب ساخته شده. یکیش کتاب اتوبیوگرافی جولیا چایلدز است تحت عنوان «زندگی من در فرانسه» که تشریح می کند چطور در فرانسه در جنگ دوم جهانی، در اوج سرگردانی و نومیدی، زندگی خودش را با تکیه بر اشتیاق، پشتکار و بینش یگانه از نو ساخت. خانم چایلدز با کتابهای آشپزی اش، مربی بزرگی بود که آشپزی به سبک فرانسوی را به آمریکائی ها آموخت و نقش بزرگی در شکل دادن به ذائقه ها بازی کرد. کتاب دیگری که این فیلم براساس آن ساخته شده، نوشته بلاگ نویس خانم جولی پاول است که زندگی کسالت بار خانوادگی داشت و در شغل خود منشگیری هم به بن بست رسیده بود، ولی وقتی شروع کرد با جدیت، روزی یکی دو غذا از کتاب جولیا چایلدز را پختن و در باره اش بلاگ نوشتن، به موفقیت تازه و خیره کننده ای دست پیدا کرد. خانم نورا افران در سناریوش، این دو شخصیت را در دو زمان و مقطع اجتماعی مختلف قرار داده که هرگز یکدیگر را نمی بینند ولی زندگی های آنها را در سناریوی خود به هم تنیده است. *** هفته پیش در سینمای زیگفرید نیویورک، مریل استریپ، ایمی ادمز، کریس مسینا و استنلی توچی... هنرمندان فیلم جولی و جولیا روی فرش قرمز بودند برای مراسم افتتاح اکران همگانی این فیلم، که از جمعه آینده خواهد بود. مریل استریپ در نقش جولیا چایلدز، مربی برجسته آشپزی ظاهر می شود و ایمی ادمز، در نقش جولی، بلاگ نویسی که تمام غذاهای کتاب او را در یک سال پخت. برنامه تلویزیونی جولیا چالدز دهها سال محبوب تماشاگران آمریکائی بود. مریل استریپ می گوید خوشحال است که نقش زنی را بازی می کند که آن همه کار کرد و شوهرش را دوست داشت و همه توان و تخیل خود را صرف زیستن کرد. استریپ می گوید جولیا چایلدز فرق می کرد با شخصیت های عصبی یا ناجوری که قبلا بازی کرده است. مریل استریپ می گوید دلیل محبوبیت جولیا چایلدز اشتیاق بود که به کارش نشان می داد، که واگیردار است. آدمی بود که بی تعارف خودش بود. سعی نکرد خودش را لعاب بزند یا مد روز باشد و مردم به طرف اصالت شخصیت او کشیده شدند. جولی پاول، منشی دلخسته ای که ایمی ادمز نقش او را بازی می کند با پختن و نوشتن در باره غذاهای جولیا چایلدز، زندگی تازه پیدا کرد. ایمی ادمز می گوید خوشحال است که قبل از این فیلم در فیلم «شک» با مریل استریپ همبازی بود برای اینکه همچنان زیر نفوذ درسهائی بود که از او گرفت، به خصوص درس حضور در لحظه و سخت کوشی. در فیلم «جولی و جولیا» کریس مسینا نقش شوهر جولی پاول را بازی می کند و استنلی توچی، شوهر جولیا چالد است. کریس مسینا می گوید خیلی زود با ایمی ادمز خو گرفت و چون طبع شوخ مشابهی دارند، جلوی دوربین رابطه گرمی داشتند. استنلی توچی، می گوید کشش بین دو نفر یا هست یا نیست و زورکی نمی شود. *** به این ترتیب، و ظاهرا دو هنرپیشه طراز اول که هر کدام دو تا جایزه اسکار گرفته اند با آن خانمهای کدبانو، دستپخت خوشمزه ای درست کرده اند. البته به شرطی که زیادی آبکی نباشد. خانم نورا افران از داستانهای موازی که در پایان به هم برسند، خیلی خوشش می آید هر چند که یک مقدار آن ها را زیادی رقیق و احساساتی درست می کند مثل فیلم پرفروشش «بی خواب در سیاتل» با شرکت تام هنکز، یا «شما نامه دارید» You Got Mail آن هم با شرکت تام هنکز، یا «وقتی هری با سلی ملاقات کرد» که سناریوش را خانم افران نوشته بود. در فیلم جدیدش هم خانم افران دو داستان موازی را برگزیده که در دو زمان مختلف اتفاق می افتاد و خیلی ها آن را تشبیه کرده اند به غذای اصلی کتاب خانم جولیا چایلدز، یعنی آبگوشت فرانسوی با سس شراب، معروف به بیف بورگنیون... و این فیلم هم غذای پرچربی و سنگین و راضی کننده ای توصیف شده... به قول خود نورما افران، اسم فیلم باید باشد مریل استریپ و ایمی ادمز و بیف بورگونیون. جولیا چایلدز، با بازی مریل استریپ، یک زن آمریکائی بود که بعد از جنگ در فرانسه به کلاس های آشپزی کوردون بلو در فرانسه رفت و مهارتی که پیدا کرد آمد با اشتیاق در کتاب و برنامه های رادیوئی و تلویزیونی با هموطنانش در آمریکا سهیم شد، و جولی پاول هم یک روز در سال 2002 تصمیم می گیرد تمام 524 دستور غذای کتاب «مهارت در آشپزی فرانسوی» جولیا چایلدز را ظرف یک سال بپزد و هر روز در باره تجربه اش بلاگ بنویسد. این بلاگها به تدریج چنان موفق می شود و خواننده پیدا می کند که به کتابی تبدیل می شود... به این ترتیب، زندگی این دو زن، به طرز شگفت انگیزی، در هم می پیچد. موضوع هر دو زندگی، جستجوی راهی برای مفید بودن و لذت بردن از مواهب زندگی و ارضاء شدن است. شاید برای آنها که شخصیتی مثل جولیا چایلدز را نمی شناسند، دیدن این فیلم به آشنائی با یکی از چهره های مهم فرهنگ عامه در آمریکا کمک کند. زنی بود که از هر نظر به تماشاگرانش درس داد و یکی از درس های بزرگ او که شاید این فیلم بخواهد بهتر آن را باز گو کند، دیررس بودن شهرت و محبوبیت او بود. برای خانم افران هم همین از جاذبه های داستان است. برای اینکه جولیا چایلدز تا 50 سالگی چندان شناخته شده نبود این جولیا چایلدز افسانه ای که هم می شناسد و ازش خاطره دارند، از 50 سالگی به بعد است... یعنی توانست در میان سالگی خودش را از نو خلق کند. و فیلم جولی و جولیا، علاوه بر شخصیت جولیا چایلدز، شخصیت جولی پاول را هم معرفی می کند. او هم مثل جولیا چایلدز در چهار راه زندگی، خودش و زندگی اش را از نو می سازد و خلاء زندگی اش را با سرمشق گرفتن از جولیا چایلدز پر می کند. و در این مسیر نوسازی خویشتن است که به موفقیت می رسد. وجه مشترک آنها همان آبگوشت مشهور بیف بورگنیون است با شراب و پیازهای ریز سفید... در جذابیت این شخصیت ها شکی نیست، ولی آثا کسی هست که در این دور و زمانه بخواهد دوساعت و نیم فیلم نگاه کند در باره کتاب آشپزی محبوب مادربزرگ؟ چون، حتی کتابهای آشپزی هم دیگر مدرن شده اند، و کتاب جولیا چایلدز با آن همه کره و کولسترول که توش می ریزد، واقعا مد قدیم است. حالا آشپزی سالم شده. جو بلکسترو، منتقد فیلادلفیا اینکوایرر می نویسد هر چند تم های مطرح شده در این فیلم خیلی قوی هستند، ولی معلوم نیست که طرز مطرح کردن آنها و دو ساعت و نیم آشپزی، بتواند بلیط زیادی در گیشه بفروشد - ولی کرک هانیکات، منتقد هالیوود ریپورتر، می نویسد فیلمی است که در میان تماشاگران زن بسیار موفق خواهد بود و به تازگی هم شاهد بودیم تماشاگران زن به تنهائی قادر هستند دست کم در هفته اول اکران، فروش خوبی را تضمین کنند. خانم دبی پوئنته، منتقد اگزامینر، از بازی مریل استریپ تعریف می کند و می نویسد شما به عنوان هوادار مریل استریپ وارد سینما می شوید ولی هوادار جولیا چایلدز از سینما خارج می شوید. .. نویسنده فیلادلفیا اینکوایرر می نویسد، شکی نیست که مریل استریپ برای بازی اش در نقش جولیا چایلدز، بار دیگر نامزد اسکار می شود. بیشترین تحسین در باره این فیلم راجع به غذاهاست. می گویند گرسنه نروید تماشای این فیلم که تحملش سخت است و به قول یک منتقد، از این فیلم که بیرون می آئید نه اینکه می خواهید یک چیزی بخورید، بلکه چنان اشتهائی دارید که می خواهید همه چیز را بخورید. روزنامه نیویورک تایمز آن را پورنوگرافی غذائی توصیف کرده به خاطر تصاویر اشتهابرانگیزی که از غذا نشان می دهد و همه غذاها از بس کره دارد، زیر نور فیلمبرداری برق می زند. جذابیت دیگر فیلم، تصویر جولیا چایلدز و شوهرش است که در میانسانی پر از شهوت و اشتها بودند برای زندگی و عشق و غذا. منتقدهای نشریات تخصصی که نقدهاشان را جلوتر بیرون می دهند، خیلی به آن خوشبین هستند. منتقد هالیوود ریپورتر درآمیختن دو کتاب را ستایش کرده و می نویسد حتی از نظر تجارتی هم فکر خوبی به نظر می رسد برای هیچکدام از این دو کتاب خاطره، برای فیلم پرفروش مناسب نیستند هر چند که شاید از کتاب چایلدز که داستان خودآفرینی خود را در فرانسه بعد از جنگ بازگو می کند، ارزش فیلم شدن جداگانه را داشته باشد. اما از دید این نویسنده، داستان جولیا پاول که عشق وسواس آمیزش به کتاب جولیا چایلدز را جزء به جزء تشریح کرده، زیادی خودمحور است و مزه نامطبوعی از خود به جای می گذارد و از مقابل گذاشتن زندگی کسالت بار این زن و شوهر جوان در محله شلوغ و کارگری کوئینز نیویورک با زندگی جولیا چایلدز و شوهرش در پاریس، فیلم تا حدودی زندگی چایلدز را تحریف می کند. هانیکات می نویسد علیرغم بازی های خوب و بازسازی خاطره انگیز پاریس دهه 1950، فیلم خانم افران، معنی اصلی کتاب خانم چایلدز را نادیده گرفته و آن این است که او در فرانسه به آزادی رسید و فرانسه او را از ارزش های محافظه کارانه بورژوائی طبقه متوسط و جمهوریخواه آمریکائی رهائی بخشید. کشف غذا برای او کشف آزادی و لذت هائی بودکه در فرهنگ محافظه کار ممنوع بودند. جاستین چنگ منتقد ورایتی، نظر منفی تری نسبت به فیلم خانم افران دارد ولی می نویسد بازی مریل استریپ، تازه ترین ماده غذائی است که در پختن این فیلم به کار رفته و بدون آن، این کمدی - درام بیوگرافی گونه، غذائی قبلا پرحجم و از هضم گذشته است که سعی می کند داستان دو زنی که از راه غذا پختن ونوشتن در باره آن به ارضاء شخصی و شهرت رسیدند، امروزی کند.
یه همکاری خوب دیگه از استریپ و ادامز فکر میکنم اگه امی آدامز توی انتخاب فیلمهاش همچنان دقت به خرج بده به زودی یه بازیگر بزرگ و صاحب سبک بشه
ReplyDelete