انتقام یهودی ها از نازی ها: «حرامزاده های بی سیرت»
در جدیدترین فیلم کوئنتین ترنتینو، «حرامزاده های بی سیرت» برد پیت فرمانده یک جوخه آمریکائی است متشکل از افسران و سربازان یهودی، که پشت جبهه، در فرانسه تحت اشغال آلمان ها، به انتقام گیری از افسران اس اس مشغول هستند، آنهم انتقامی خشن و توام با خونریزی. برخلاف فیلمهای جنگ دوم، در این فیلم نازی ها و امریکائی ها به یک اندازه خشن و خبیث هستند و این هم رنگ و لعاب تارانتینوئی است که به قصه داده. اما قهرمان دیگر فیلم یک زن یهودی فرانسوی است که از چنگ کشتار آلمانها گریخته و در مقام صاحب یک سینمای پاریسی، در عملیات خرابکاری در یک جشن عمده با حضور سران ارتش نازی، در توطئه قتل آدولف هیتلر شرکت می کند.
از وقتی این فیلم برای نخستین بار در جهان در جشنواره کن به نمایش در آمد، موضوع بحث انگیزی شده، به خصوص به خاطر اینکه در ظاهر یک فیلم تاریخی، داستانی کاملا خیالی دارد.
در غالب یک فیلم جنگی، یک فیلم ترسناک خونین ساخته، که تخیل خشونت آمیز را محکوم می کند، یا ستایش می کند... این تعبیرهای مختلف ناشی از طبیعت به اصطلاح پسامدرن کار تارانتینو است، که به راحتی از تاریخ، و از تاریخ سینما وام می گیرد برای ساختن فیلمهائی که بیشتر از هر چیز واکنشی به سینما هستند از دید فیلم-آشنای یک محقق.
و برای همین کار تارانتینو تا حدودی سرد و نچسب هم می تواند بشود، چون نمایشی یا اطواری است تا واقعی و عاطفی. در کار جدیدش، یک جوخه از ارتش آمریکا را نشان می دهد متشکل از افسران و سربازان یهودی... که البته چنین چیزی وجود نداشته... اینها را قرار می دهد در پشت جبهه در فرانسه، و توسط اینها، یک انتقام خیالی از جنایات نازیها و آلمانی ها در جنگ دوم می گیرد به دست یهودیان آمریکائی... یعنی با نازی ها حسابش را صاف می کند..
برخلاف فیلمهای جنگ دوم، در این فیلم نازی ها و امریکائی ها به یک اندازه خشن و خبیث هستند و این هم رنگ و لعاب تارانتینوئی است که به قصه داده . افتتاح پرسروصدای فیلم هم در لس آنجلس وهم در نیویورک که در گزارش ما خواهید دید، قرار است اذهان عمومی را آماده کند برای نمایش این فیلم که از جمعه آینده شروع می شود در آمریکا.
***
هفته گذشته، در مراسم افتتاح اکران عمومی فیلم «حرامزده های بی سیرت» در هالیوود، ستاره برجسته هالیوود خانم انجلینا جولی، با لباسی از طرح های مایکل کورز، در کنار شریک زندگی اش برد پیت، حاضر شده بود روی فرش قرمز... برای سلام و علیک با هواداران...
از دیگر حاضران در آن مجلس، کوئنتین تارانتینو، نویسنده و کارگردان فیلم و همچنین دایان کروگر، بازیگر، که با دامن کوتاه و سنگدوزی شده، از طرحهای ورساچی روی فرش قرمز حاضر شده بود.
و چند شب بعد از آن در نیویورک، نویسنده و کارگردان فیلم کوئنتین ترانتینو روی فرش قرمز بود، به همراه چند تن دیگر از ستارگان فیلم، از جمله جولیا استایلز، و همچنین بن کینگزلی، بازیگر بریتانیائی برنده جایزه اسکار، و ترنس هاوارد.
تارنتینو می گوید ده سال بود که شخصتی که برد پیت فیلم بازی می کند در ذهنش بود فقط به اسم آلدو، ولی سناریو نیمه کاره بود که به این نتیجه رسید که کسی جز برد پیت را برای ایفای نقش نمی خواهد و دهانها از تعجب باز ماند وقتی پیت نقش را قبول کرد.
برد پیت فرمانده یک دسته سربازان یهودی آمریکائی است که پشت جبهه در خاک فرانسه، علیه نیروهای آلمان دست به عملیات ایذائی خشونت باری می زنند.
هنرپیشه و کارگردان نیویورکی، ایلای راث Eli Roth می گوید در نیویورک مدرسه رفته و در این حوالی بزرگ شده و پدرمادرش از یهودی های آمریکائی نیویورک هستند و در فیلم هم، او بخشی از یک واحد یهودی سربازان آمریکائی است که نازی ها را کتک می زنند و می ترسانند و حتی پوست می کنند و او می خواهد واکنش یهودی های نیویورکی را هنگام تماشای کتک خوردن نازی ها تماشا کند.
فیلم حرامزده های بی سیرت در جشنواره کن سروصدای زیادی به پا کرد و مدتهاست نمایش آن در اروپا شروع شده است. از تارانتینو در باره بزرگترین چالش ها هنگام ساختن فیلم سئوال می کنند که می گوید چالش این بود که فیلمی که سالیان سال در ذهن داشت باید در مدت زمانی که برای چنین فیلمی اینچنین کوتاه است، فیلمبرداری می کرد و همین هم البته جذاب بود که کارگردان را مجبور می کند با همه وجود در عمق کار فرو برود.
در فیلم حرامزده های بی سیرت، واحد آمریکائی پشت جبهه به کمک نیروهای مقاومت فرانسه، نقشه می کشند که سران ارتش آلمان را که در مراسمی در یک سینما در پاریس جمع می شوند، در آتش بسوزانند.
ملانی لوران در نقش صاحب سینمائی است در پاریس که کمک می کند به توطئه سوء قصد به سران ارتش المان در پاریس کمک می کند.
خانم ملانی لوران می گوید فرانسوی ها عاشق کوئنتین تارانتینو هستند و وقتی قرار شد نقشی در این فیلم به و داده شود، خیلی دستپاچه شد به خصوص که نقشی که برای او نوشته بود، یک قهرمان تارانتینوئی است که هم شکننده و آسیب پذیر است و هم قوی است وهمه را می کشد، و خیلی با حال بود.
خانم انجلینا جولی می گوید سناریو را خوانده بود و سرصحنه فیلمبرداری هم بود و خود فیلم را هم در فرانسه دید و آن را یک نمونه کلاسیک کار تارانتینو می داند و از کار برد پیت تعریف می کند ولی می گوید مهم این است که مردم خوششان بیاید.
از جمله خشونت های سرجوخه آمریکائی خیالی این فیلم علیه افسران نازی، انداختن علامت اس اس با چاقو روی پیشانی آنهاست.
برد پیت می گوید در چاقو بازی استاد است و به شوخی می گوید از زمان کودکستان یا سال اول دبستان چاقو بازی می کرده. تارانتینو می گوید برد در طول فیلمبرداری با چاقو تمرین کرد و «هر چند نمی دانم با پیشانی آدم می تواند یانه، ولی روی گوشت کبابی می تواند با چاقو علامت اس اس بیاندازد.»
***
فیلمی که در آمریکا اکران می شود با فیلمی که در جشنواره کن نشان داده شد، خیلی فرق دارد. در همان جشنواره کن هم خیلی ها نوشتند که تارانتینو وقتی برگردد هالیوود، استودیو اصرار خواهد کرد که فیلم را کوتاه کند. در گزارشی چند ماه پیش، صحبت از این بودکه هاروی واینستاین، یکی از برادران واینستاین، تهیه کننده و پخش کننده فیلم در کمپانی واینستاین، می خواهد دست کم چهل دقیقه از فیلم حذف کند.
تارانتینو بارها گفت که فیلمش عمده ترین کاری بود که در جشنواره کن به نمایش در آمد، ولی منتقدها دو دسته بودند. بعضی آن را ستایش کردند ولی برخی دیگر که زیاد بدشان نیامده بود، تاکید کردند که شاهکار نیست. ان تامپسن آن موقع در ورایتی نوشته بود که این یک فیلم هنری است نه یک فیلم تجاری برای توده ها -- لوموند آن را کوبید به خاطر تحریف تاریخ ولی نشریات هنری آن را بهترین کار تارانتینو دانستند.
معروف است که این فیلم ترکیبی است از یک فیلم جنگ دومی، یعنی با آن دکورها و لباسها و فضاسازی، با وسترن اسپاگتی، یا فیلمهای ایتالیائی وسترن های انتقامی، که تارانتینو سری کیل بیل را هم در ستایش آنها ساخته بود. ضمنا، ستایشی هم هست به فیلمهای جنگی اروپائی دهه شصت و هفتاد و ضمنا، ستایشی هم دارد از سینماگران برجسته آلمان قبل از جنگ و دوران جنگ. محور داستان فیلم نمایش یک فیلم المانی است در یک سینمای فرانسوی با حضور سردمداران ارتش هیتلری که قرار است هدف سوء قصد این جوخه خرابکاران آمریکائی پشت جبهه باشند.
اسم فیلم، که غلط هم هجی شده، ملهم از یک فیلم ایتالیائی است که در سال 1978 ساخته شده، یعنی سی سال پیش، اما داستان فیلم ربط زیادی به آن ندارد. داستان فیلم، ترکیب دو قصه است، یکی داستان زن یهودی فرانسوی است که خانواده اش به دست آلمانی ها کشته می شوند ولی خودش صاحب سینما می شود در برنامه جوزف گوبلز رئیس تبلیغات المان هیتلری برای بزرگداشت از هیتلر، خرابکاری می کند. خط دوم داستانی فیلم، ماجراهای جوخه ای است آلمانی ها را در فرانسه هدف کشتار و خونریزی می گیرند و همیشه یکی را زنده می گذارند که داستان را برای دیگران تعریف کند. این داستانها را تارانتینو با ظراف و عظمت اپرائی و با غلو و با الهام از سینما، به هم مربوط کرده در یک فیلم طولانی پر از صحنه های خون و خونریزی و خشونت..
اختلاف نظر میان منتقدها، همچنان ادامه دارد. مثلا دیوید ادلستاین، منتقد هفتگی «نیویورک» آن را یک خواب خیس انتقام توصیف می کند ولی می نویسد ارزش صبر کردن را داشت. ادلستاین می نویسد آنها که تارانتینو را متخصص صحنه های خشونت بار و چندش آور خونریزی می دانند، استعداد اصلی او را نادیده می گیرند که نوشتن دیالوگهای طولانی و پیچ در پیچ است، قبل از کشتار و خونریزی... از دید ادلستاین، زیبائی حرامزاده های بی سیرت در آن صحنه های خشونت و کشتار نیست که به صورت پاداش گوش دادن به دیالوگها به تماشاگر داده می شود، بلکه خود آن دیالوگهاست و آدم آرزو می کند صحنه کشتار هرگز فرا نرسد. این در حالی است که بعضی دیگر از منتقدها، از جمله مانولا درگیس در نیویورک تایمز، دیالوگ های فیلم را زورکی و کلیشه ای دانسته اند.
ادلستاین فیلم حرامزاده های بی سیرت را ترکیبی از مناظره درونی تارانتینو می داند، که در آن، سینما با تاریخ تلاقی می کند، زن گریزی با فمینیسم می آمزد، جنون غیرآزاری، یا سادیسم، با رومانتیسیم یا تخیل شاعرانه مخلوط می شود و همه اینها، در هم می شکنند و به هم می ریزند در ترکیب های جدید و هر چند کل فیلم، مثل کولاژی است از چیزهای نامربوط، اما همه چیز در یک ترکیب ملهم از روانشناسی شاگرد فروید، یونگ، که به اصالت رویا اعتقاد داشت، با هم می خواند و هماهنگ است.
منتقد برجسته دیگر در نیویورک، دیوید دنبی Denby نویسنده هفتگی وزین نیویورکر، از سنگدلی اخلاقی فیلم انتقاد کرده و نوشته این فیلم همه اش هیجان است بدون احساس و عاطفه، سراسر جوشش است بدون حس. در این فیلم افسران آلمان نازی صرفا استعاره های سینمائی هستند، هیولاهائی سخنگو که استعداد اصلی آنها، غیرآزاری یا سادیسم است. اما آمریکائی ها همینطور هستند و با ظالم نشان دادن آمریکائی ها، تارانتینو می خواهد از تفکیک عادتی نیک و شر در امتداد مرزهای ملی، پرهیز کند ولی با این کار، از پاسخگوئی اخلاقی هم فرار کرده است.
او می گوید از «جکی براون» به بعد، فیلمهای تارانتینو صرفا هیجان می آفرینند بدون محتوای احساسی، و این طرز فیلمسازی، سبُک تر و توخالی تر از آن است که بشود اسمش را نهیلیسم گذاشت. دنبی می نویسد اما اگر سنگدلی اخلاقی در فیلم پالپ فیکشن Pulp Fiction تا جائی می رود که خشونت و خونریزی ناگهانی شخصیت ها برای تماشاگر خنده دار می شود، اینجا در فیلم «حرامزاده ها» تارانتیو یک مصیبت یا تراژدی واقعی تاریخی را گرفته دارد با آن شوخی می کند.
او یادآور شده که هنرمندانی مثل چاپلین و ارنست لوبیچ هم فیلم هائی در هجو نازی های آلمان ساختند ولی انها از کمدی برای هشدار نسبت به فاجعه ای که در راه بود استفاده کردند در حالیکه داستان ابرخشن تارانتینو فقط نشان دهنده این است که این است که او همچنان مثل پسربچه ها در رویای خشونت به سر می برد.
دنبی نوشته فیلم «حرامزاده ها» است که با مهارت ساخته شده اما احمقانه تر از آن است که تماشایش لذت داشته باشد. اما کریستی لومایر منتقد خبرگزاری اسوشیتدپرس می نویسد اگر تارانتینوی کارگردان، این قدر تارانتینوی نویسنده را دوست نداشت، این فیلم می توانست عالی باشد، اما حالا یک فیلم خوب است با چند صحنه عالی.
راجر مور، منتقد اورلاندو سنیتل، که نقدهایش در دهها نشریه دیگر هم چاپ می شود، نوشته دو تا از استعدادهای جنجالی سینمای آمریکا فیلمهای جنگ دوم ساختند و هر دو فیلم هم بد از اب در آمده، یکیش تارانتینو است، که یک واحد سربازان یهودی آمریکائی را پشت جبهه در فرانسه نشان می دهد و دیگری، اسپایک لی، که یک واحد سربازان سیاهپوست آمریکائی را پشت جبهه در ایتالیا برده است.
راجر مور نوشته تارانتینو یک فیلم بد ایتالیائی را بازسازی کرده و فیلمی ساخته شلخته، و کند و خنگ و ناشیانه -- اولین فیلم ناشیانه تارانتینو، از دید این منتقد..
ریچارد کورلیس منتقد مجله تایم، در این فیلم هم خط درونمایه کارهای اخیر ترنتینو، یعنی Kill Bill و Death Proof را دیده که محورآنها زنهای خونخوار و قوی هستند و در این فیلم، یکی در نقش شوشانا، که ملانی لوران بازی می کند و یکی هم در نقش بریجیت، هنرپیشه سینمای آلمان درزمان رایش سوم، با بازی دایان کروگر، دو قهرمان زن آفریده ولی منتقد ماهنامه Empire که آشکارا یکی از هواداران ترنتینو و سینمای خاص اوست، نوشته فیلمی است درخشان و هر قسمت آن به اندازه اشتباه عمدی در املا واژه Inglourious اسم فیلم، من در آوردی است.
من که بی صبرانه منتظر دیدن این فیلم هستم. بهنام جان ممنون
ReplyDeleteسلام . ممنونم از زحمت تون . باید جالب باشه . کارهای تارانتینو رو دیدم . توی همه شون میشه علاقه ایشون رو به پاها دید . سعی میکنه به هر عنوانی پای هنرپیشه رو نشون بده . توی سفری که به ترکیه داشت تو یکی از مهمونی ها کفش های یکی از مانکن ها رو در آورده بود و پاهاشو ماساژ میداد . باید این فیلم جدید که فقط جنگی هست و نشونه ای از دختر و پا توش نیست رو ببینم . ممنونم از لطف و زحمت تون
ReplyDeleteبا درود و سپاس فراوان : شهرام
سلام.فیلم قشنگی به نظر میرسه
ReplyDeleteعالی بود مرسی
ReplyDeleteسلام. من که عاشق کارهای کوئنتین ترنتینو هستم و آخرین فیلمی که ازش دیدم دث پرووف بود راستی این کوئنتین ترنتینو و ایلای راث مثل اینکه بدجوری با هم حال میکنن فکر نمیکردم که به ایلای راث همچین نقشی رو بده... من که کلی کارهاشون حال میکنم و یکی از فن های ایلای راث هستم از کبین فور تا هاستل و شنیدم هاستل پارت سومش هم تو راهه لطفا بعدها بیشتر درباره کارهای این کارگردان بنویس. ممنون
ReplyDeletechera migid ke artesh usa jenaiat nakarde mage jang bedon jenaiat ham mishe???? hamishe man fekr mikardam chera 1 nafar nemiad darbare on roi seke ww2 film besaze ke khoshbakhtane alan mibinam sakhtan.masalan jang iran va iraq yani mishe goft ke irani ha jenaiat nakardan to jang??? na nemishe in zat jang hastesh ke ba jenaiat ham rah mishe
ReplyDeleteبا قسمت "پا" خیلی موافقم مخصوصاً دیالوگ "فوت ماساژ" در "پالپ فیکشن" که فوقالعاده بود
ReplyDelete