تکنواز: جنون شخصیت
فیلم «تکنواز» یا سولوئیست، که برندگان جایزه اسکار، مثل «رابرت داونی جونیور» و «جیمی فاکس» نقش های اصلی آن را بازی می کنند، و آن را خود «استیون اسپیلبرگ» در استودیوی «دریم وورکز» تهیه کرده، براساس ماجرای دوستی اتفاقی و غیرمتعارف «استیو لوپز» روزنامه نگار «لس آنجلس تایمز» با یک خانه بدوش خیابانگرد و مجنون است که در گذشته یکی از امیدهای برجسته ترین هنرکده موسیقی کلاسیک آمریکا بوده است. مقالاتی که بعدا به صورت کتاب منتشر شد، شهرداری لس آنجلس را وادار کرد که سیاست خود را تغییر دهد. به اصرار کارگردان انگلیسی «جو رایت» هزار خانه بدوش، نقش های سیاهی لشگر و حتی بعضی نقش های کوتاه فیلم را بازی می کنند. از قضا، این هفته، دو تا فیلم بیرون آمد در باره روزنامه نگارها، همزمان. فیلم دیگراین هفته در باره روزنامه نگاری، State of Play است و جالب است که هر دو این فیلم ها، به موضوع روزنامه به عنوان یک صنعت در حال زوال پرداخته اند و رقابت روزنامه نگارهای قدیمی و سنتی را با روزنامه نگار رسانه های جدید، نظیر بلاگرها، یا وبلاگ نویس ها، و بار دیگری فرصتی است برای نگاهی توام با غم غربت و نوستالژی به فضای تحریریه، ماشین های بزرگ چاپ و بوی تند جوهر. ضمنا فیلمی است سیاسی و جهت دار، در باره بی خانه ها یا Homeless ها - یک مقاله مفصل پارسال چاپ شده بود در نیویورکر سال گذشته، که بخش عمده ای از آن در باره تلاش استودیو بود برای فیلمبرداری از بی خانمانها در همان خیابانهای محل تجمع آنها. در خبرها بود که اصرار کارگردان جوان فیلم جو رایت، که اولین فیلمش را در آمریکا کارگردانی می کند، برای استودیو میلیونها دلار هزینه داشت، برای اینکه این آدمها که خیلی هاشان بیماران روانی هستند که باید در آسایشگاه ها یا درمانگاه ها باشند نه در خیابان، به راحتی سیاه لشگرهای حرفه ای سینما، قابل کنترل نیستند.
حضور خیابانگردان، کمک زیادی به خود فیلم نکرده، غیر از اینکه درجه اصیل بودن آن را بالا ببرد -- ولی بی خانمانی در آمریکا را گاهی حتی خود فعال های اجتماعی گاهی با فقریا کمبود مسکن، اشتباه می گیرند، اما چنانکه اد کاچ، شهردار قدیم نیویورک گفته بود، برای خیلی ها، بی خانمانی یک گزینه راه وروش زندگی است، و در هرحال، به خاطر کمبود مسکن نیست. در نتیجه، موضعی که این فیلم براساس مقالات استیو لوپز در این باره گرفته، شاید درست تر باشد که شاید با این پدیده باید به عنوان یک بیماری روانی برخورد شود. و همه جا تاکید هست که این داستان در باره نجات همه خیابان نشینان نیست، بلکه فقط در باره کمک به یک انسان است. اما فیلم بارها در میان خیل بی خانمان در مرکز لس آنجلس که معمولا از نظر ماشین سوارهای شهر پنهان هستند، پرسه می زند. برای این کارگردان انگلیسی، جو رایت، نشان دادن جنبه دیگری از شهر لس آنجلس که مردم دنیا از آن بیشتر هالیوود پرزرق و برق دیده اند، ظاهرا کشش اصلی است.
قرار بود این فیلم پائیز پارسال اکران شود و حتی آگهی های آن را هم مردم در سینماها به خاطر دارند، اما وقتی اعلام شد اکران فیلم می افتد به بهار امسال، همه گفتند که این بازیگرها شانس اسکار گرفتن را از دست می دهند. معمولا رای دهندگان اسکار فیلمهائی که سه ماه آخر سال دیده اند بهتر به یاد می آورند، اما کرک هانیکات در هالیوود ریپورتر نوشته بازی های جیمی فاکس و رابرت دانی جونیور در نقش های اصلی به قدری خیره کننده است که محال است از ذهن رای دهندگان اسکار برود.
او نوشته رابرت داونی جونیور، نقش لوپز را به گونه روزنامه نگار سرسختی و کج خلقی بازی کرده که حتی با اکراه کشیده می شود به ادامه کار ماجرای «نتنی یل،» پیامد موفقیت خیره کننده اولین مقاله ای که در باره او نوشت. و جیمی فاکس هم با موفقیت نشان می دهد که چطور این مرد از طریق موسیقی می تواند دنیای درونی و خلوت برای خودش بیافریند، درست وسط همهمه خیابان. تصویری که او از بیماری شیزوفرنی می دهد متفاوت است با تصویری که راسل کرو در فیلم «یک ذهن زیبا» A Beautiful Mind خلق کرد از آن استاد بیمار دانشگاه پرینستون.
جو رایت، کارگردانی است که به تصاویر پرپرداز خیلی علاقه دارد، و بنابراین، کرک هانیکات، منتقد ورایتی از او انتقاد کرده که فیلمش زیادی زیبا و فاخر است، مثل همان Atonement اما آنچه در آن داستان عشقی زمان جنگ کار می کرد، اینجا در باره آدمهای خیابانی کارگر نیست. اما دیوید دنبی در نیویورکر، بیشتر بر استفاده فیلم از موسیقی بتهوون به خصوص سنفونی چهارم تاکید کرده و نوشته موسیقی بتهوون به فیلم حرکت و جلال بخشیده و جو رایت هم سعی می کند حرکات دوربین را با عظمت و شکوهی که در این موسیقی هست، منطبق کند و از این نظر موفق تر است فیلم Atonement که در آن حرکات عظیم دوربین روی جراثقال و کرین و ریل، بیشتر برای خودنمائی بود.
کریستی لومایر، منتقد آسوشیتدپرس، نوشته حضور هنرپیشه های سنگین و برندگان اسکار، کمکی نکرده به این فیلم، که روی کاغذ، فیلم بی نظیری است اما در عمل چیزی بیشتر از فیلمهای آبکی و احساساتی شبکه Lifetime نیست که بیشتر تماشاگرهاش زنهای خانه دار هستند. این منتقد، به خصوص از بازی جیمی فاکس انتقاد کرده که نوشته یک بعدی است و حال آدم را می گیرد.
و هجرت باید کرد
ReplyDeleteبهنام جان سلام.خيلي متشكر ميشوم كه فيلمهاي ساير كشورهاي پيشرو در زمينه صنعت سينما مثل فرانسه،ايتاليا را در برنامه شباهنگ معرفي بنماييد.بينهايت دوستت دارم عزيزم، ايمان از ايران
ReplyDeleteواقعا دوست دارم بهنام عزیز
ReplyDeleteلحن صحبت و چهره خنده رو و زیبایت همیشه انرژی بخش است
دوستدارت حامد از مشهد