August 3, 2009

The Ugly Truth

زن و مرد در نبرد عشق با شهوت: «حقیقت زشت» 

 

Ugly_Truth_3 کمدی عشقی «حقیقت زشت»   که از جمعه هفته پیش، در آمریکا اکران شده، ماجرای برخورد خشمگین  زن و مرد است که به عشق می نجامد.  کترین هایگل در نقش تهیه کننده باید با یک مجری تلویزیونی سر کند که اندرزهای بی پروا و غیرمتعارف در باره عشق و رابطه و ازدواج می دهد، از جمله اینکه کشش جنسی نه عشق، انگیزه اصلی روابط است. حرفهائی که به نظام اخلاقی شخصیتی که خانم هایگل بازی می کند، نمی برازد. اما در طول فیلم، مرد زیرک و زن شناس، با بازی جرالد باتلر، خودش  عاشق زن دلربائی می شود که با اندرزهای خود، از کترین هایگل می سازد.

 

«حقیقت زشت» ظاهرا فیلم زیبا و خوش رنگ و لعابی است با شرکت کترین هایگل که نمونه خوبی است برای همه چیز خوب و زیبا و بی نقص.. حقیقت زشت حقیقتی است که هیچکس نمی خواهد با آن روبرو بشود، که یعنی رابطه بدون دلفریبی نمی شود و آنچه می گویند عشق و در قلب جای دارد، شهوت است و در جای دیگری از بدن. 

 

گزارش تلویزیونی بهنام ناطقی

اینها مطالب یک کتاب است به  نام Manual یا دستور استفاده، از یک مدل و زن باز سابق به نام استیو سانتاگاتی، مرد خوش قیافه و زن پسندی که در این کتاب طرز سلوک با مردها را  به زنها یاد می دهد، یعنی این حقیقت زشت که واقعا در ذهن مردها چی می گذرد اما به دور از کلیشه ها  احساساتی بازی، اندرزهای، صدای مردی است که از ته قلب به زنها احترام می گذارد و انها را دوست دارد از آن مردها که بلد هستند چطور سر صحبت را با زنها باز کنند که و چی بگویند که زن فقط صبح روز بعد وقتی دارد به آپارتمان خودش بر می گردد، متوجه قصد نهائی از حرفهای آنها بشود. 

 

در فیلم «حقیقت زشت» جرالد باتلر نقشی شبیه استیو سانتاگاتی Santagati نویسنده کتاب The Manual را بازی می کند --    سناریوی فیلم حاصل همکاری سه تا زن جوان است که دیالوگ های فیلم را پر کرده اند از تک جمله های پرمغز...  به هرحال، در طول فیلم، همانطور که معمول کمدی های عشقی است، این دو که همدیگر را دفع می کنند، به هم جذب می شوند و زن عصا قورت داده ای  که خانم هیگل نقشش را بازی می کند، و مرد سرسخت  و همه چیز دان و رام نشدنی که جرالد باتلر نقشش را بازی می کند، سرانجام در برابر هم نرم می شوند.

 

***

 

در حقیقت زشت، شخصیت کترین هایگل بس که جدی و پرکار و حاضر جواب است که  نمی تواند مردی برای عشق شکار کند، اما سرانجام   یک کارشناس تور زدن جنس مخالف، با بازی جرالد باتلر او را به دام می اندازد.  کترین هایگل   می گوید شوهرش جاش کلی در روزهای اول آشنائی خیلی خونسرد و بی اعتنا بود.

 

هیگل می گوید شوهرش جاش کلی که حالا خیلی مهربان و عاشقانه رفتار می کند، اوائل آشنائی با رفتار سردش کترین هایگل را عاشق خودش کرد، در حالیکه خانم هیگل را در باره عشق خودش در شک و تردید نگه داشته بود. هی گل می گوید پنج هفته بعد از آشنائی، مطمئن بود که جاش را دوست دارد و عشقش را به او به ابراز کرد، که کار ترسناکی است ولی کارگر افتاد.

 

جرالد باتلر حاضر نمی شود زن محبوب خود را برای خبرنگار توصیف کند و می گوید با هر زن فرق می کند، بخشی از آن زرنگ بودن بودن است و بخشی خنگ بودن. گاهی در زندگی به خودش می گوید زن زرنگ نمی خواهد ولی می بیند که نشد، پس می گوید زن زرنگ می خواهم، بعد که زن زرنگ را می گیرد، می بیند باز هم نشد...


شخصیت جرالد باتلر در فیلم «حقیقت زشت» نویسنده یک کتاب پرفروش و مجری برنامه تلویزیونی مشاوره عشقی است که به خصوص درسهای دلفریبی به مردها می آموزد. 

 

خانم هیگل می گوید در عشق به بازی دادن طرف اعتقاد ندارد و تلاش برای وانمود کردن و نقش ایفا کردن را بیهوده می داند و می پرسد اگر دختری  حرفهای شیطان و بانمک نداشت چی؟ اگر دلم نخواهد راجع به سیاست و پرزیدنت اوباما حرف بزنم چی؟ چرا نباید راجع به هر چی دلم می خواهد حرف بزنم، اگر او علاقه نداشته باشد، در هر حال  فایده ندارد.

 

Ugly_Truth_1دیروز آشپزی بود در فیلم جولی و جولیا، و امروز عاشقی، ظاهرا هالیوود زنها را کشف کرده، و این تازگی دارد. چون معمولا فیلم ها برای پسربچه ها ساخته می شود توسط پسر بچه های سابق، و خیلی از فیلمهای پرفروش مرد محور هستند، ولی سال گذشته، فیلمهائی مثل «سکس و شهر» یا «او چندان هم خاطرخواه تو نیست» یا  «خواستگاری»  The Proposal  فروش های خوبی در گیشه داشته اند و نشان دادند که یک بدنه تماشاگر هست که در بازار کنونی به اندازه کافی به او خدمت نشده.

 

ما به قول کرک هانیکات، منتقد هالیوود ریپورتر، فیلم «حقیقت زشت» اگر هم نتواند مثل فیلمهای موفقی که اسم بردم، بین همه زنها هواخواه داشته باشد، با زیرکی سعی کرده مردها را هم داشته باشد، و به این ترتیب، موفقیت متوسطی برایش پیش بینی شده بود که به آن رسید در دو هفته اخیر.. این فیلم کار  رابرت لوکدیکف کارگردانی است که تا حالا دو تا فیلم زن محور موفق داشته، یعنی Legally Blonde  با شرکت ریس ودرسپون و Monster-in-Law  --

 

ولی  داستان عشق دو آدم متضاد نمونه های هالیوودی زیاد دارد.... این دو تا چطور به هم می رسند؟ چه شگردی در سناریو هست؟

فیلم حقیقت عشق به خاطر اینکه  رومانتیک و لعابی و احساساتی و آفتابی و پر امید است، معذرت خواهی نمی کند. برای اینکه آمده یک سرگرمی بسازد برای روزهای داغ تابستان  -- ولی در واقع، پرده سینما ادامه بحثی است که بیشتر زوج های جوانی که با هم به سینما آمده اند بین هم دارند و بحثی است که در همه خانواده ها هم هست: آیا دوستی دختر و پسر همیشه عاشقانه است یا عاشقانه باد باشد یا خواهش تن و شهوت هم در آن نقش دارد.

 

درسی که شخصیت جرالد باتلر می دهد، این است که محور رابطه، خواهش تن است و شهوت است و با تهیه کننده برنامه کترین هایگل شرط می بندد که اگر او توانست خلاف آن را ثابت کند، از برنامه بیرون برود. درست مثل شرطی که در فیلم ده شیوه برای به هم زدن با دوست پسر دیدیم با بازی کیت هادسن.. دختر همان راک هادسن که متخصص این فیلمهای نبرد جنسیت ها بود، همراه با دوریس دی، به صورت خیلی موفق و کلاسیک اش در فیلمهای مشهور دوریس دی و راک هادسن مثل Pillow Talk و Lover Come Back هست -- یا فیلم های کترین هپپورن و اسپنسر تریسی، مثل Desk Set که آن دو هم همیشه یک زن و مرد همکار یا رقیب بودند خیلی متعهد به کارشان...  این فضائی است که فیلم حقیقت زشت می خواهد احیا کند و امروزی کند -- مبنای آن فیلم ها، رقابت یک زن و مرد جدی بود که هرکدام جداگانه در کارشان موفقیت خیره کننده دارند که دشمنی شدیدشان به تدریج به عشق شدید تبدیل می شود.


در پرداخت فیلم، به خصوص دیالوگها که قرار است  ذهنیت شخصت ها را نشان بدهد،  ولی درست عکس فرمول های این فیلمها عمل کرده اند، اینجا مرد است که نقش مربی عشوه گری را بازی می کند برای یک زن و حتی طرز لباس پوشیدن سکسی و حرف زدن و راه رفتن نوع خاص را به او یاد می دهد  و طبیعی است که کترین هایگل دل همین مرد را می برد.

 

از تضادهای دیگر آن، این است  که در حالیکه فیلمی است خوشرنگ و آفتابی، نویسندگان سعی کرده اند خلاف آب شنا کنند، زبان رکیکی دارد، خواسته یک جور سنت شکنی بکند، به قول  راجر ایبرت، فیلم «حقیقت زشت» به قدری دل انگیز است که آدم روش نمی شود مجلس آن را با انتقاد کردن بر هم بزند، اما این کمدی با همه تلاشی که می کند، گیر کرده در داستان قابل پیش بینی اش و در استفاده بی حدش از واژگان ناباب.

 

اما بعضی منتقدها  تحمل نمی کنند حتی درس های سطحی که این فیلم در باره عشق می دهد. مانولا درگیس منتقد نیویورک تایمز نوشته تعجب دارد که سه تا زن این آشغال را خلق کردند و کلمبیا که زیر نظر خانم ایمی پاسکال، یعنی یک زن اداره می شود، آن را تولید و پخش کرده . درسی که از این فیلم می گیریم این است که در ذهنیت هالیوود امروز، زنهای موفق و خواستنی هرگز نمی توانند خوشحال و مجرد و سکسی باشند.

 

منتقدها داستان فیلم را به خاطر اینکه قابل پیش بینی است، کوبیده اند. اینکه داستان یک فیلم فرمولی را بکوبند به خاطر اینکه فرمولی است مثل انتقاد از شربت است چون شکر دارد. ولی به قول منتقد روزنامه دیلی آبرور، دالاس، فیلم خوش ساخت و خوش آب ورنگی است با فیلمبرداری راسل کارپنتر، که فیلم تایتانیک را گرفته بود، به خصوص وقتی شخصیت کترین هایگل را در استودیوی تلویزیون نشان می دهد، صحنه های آن خیلی چمشگیر می شود.

 

این منتقد از زبان پرنیش و گاه رکیک دیالوگها هم تعریف کرده ولی نوشته دیالوگ شوخ و هنرپیشه هائی که روی پرده به هم کشش نشان دهند، این روزها کافی نیست برای جلب توجه تماشاگر. بنابراین، این فیلم حرفهای شیطان و بی پرده مایک، شخصیت جرالد باتلر را اضافه کرده در حالیکه سعی می کند شوق به کار بردن واژگان بی پرده در مکانهای عمومی را به شخصیت عصا قورت داده کترین هایگل نشان دهد و همچنین لذت پوشیدن بعضی زیرپوشهای خاص.

 

منتقد هالیوود ریپورتر نوشته جذابیت و کشش بازیگر ها این فیلم را جذاب می کند اما کارگردان نتوانسته از فضای استودیوی تلویزیون آنهم در شهری مثل سکرامنتو، پایتخت کالیفرنیا، بهره برداری کند.  کری ریکی، در فیلادلفیا اینکوایرر نوشته نیروبخش است دیدن زنی به کمال کترین هیگل در کنار مردی به برازندگی مردانه جرالد باتلر در کنار هم روی یک پرده ولی باید پرسید چرا این هنرپیشه های داغ روز خود را به یک کمدی عشقی متعهد کردند که حتی در دهه 1950 هم خنده دار نبود.  با این حال، خیلی از منتقدها هم این فیلم را کوبیده اند، مثلا کلادیا پوئیگ در یو اس تودی نوشته یک کمدی عشقی فاقد جذابیت است و به قدری قابل پیش بینی است که از آن باید برای درس کلاس اول کمدی عشقی نویسی استفاده شود.

1 comment:

  1. Anonymous8/07/2009

    بهنام جان سلام
    حدود یه هفته پیش یک تریلر دیدم از یه فیلم ترسناک 2009
    سبک دراکولا
    محصول چشم بادومیها هم هستش
    جلوه های ویژه اش هم جالب بود
    میتونی اسمشو به من بگی؟؟ ممنون میشم

    محمد از تهران

    ReplyDelete

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند