January 22, 2008

Direct Phone Lines to Iran

نمایش خیابانی ضد جنگ فعالان سیاسی در آمریکا

 

enough_fear_phones برای بالابردن آگاهی و تشویق مردم آمریکا به مخالفت با هرنوع برخورد نظامی آمریکا با حکومت جمهوری اسلامی، جمعی از فعالان سیاسی آمریکائی و ایرانی در یکی از خیابانهای نیویورک یک نمایش سیاسی برگزار کردند تحت عنوان «تلفن مستقیم به ایران» که موضوع یک گزارش نیویورک از بهنام ناطقی است. در این گزارش، بهنام ناطقی علاوه بر مجریان این طرح، با چند تن از مردم که برای تلفن به ایران آمده اند و با چند تن از مترجم های داوطلب صحبت می کند.

 

لونا شاد: بهنام! خیلی ها برای مخالفت با جنگ راه می افتند توی خیابانها پلاکارد دست می گیرند و شعار می دهند اما مثل اینکه این نوع تازه ای از تظاهرات است...

 

بهنام ناطقی: هم تظاهرات است، هم نمایش سیاسی یا تئاتر خیابانی فی البداهه است که قدیم به آن می گفتند Happening و بعدا اسمش شد Performance Art اما مبارزه این موسسه با استفاده از آخرین تکنولوژی، یعنی تلفن همراه و کامپیوتر و کامپیوتر، و با شرکت مردم عادی است و ترکیب آنها با افراد داوطلب و هدفش، مطبوعات است که بیایند و گزارش تهیه کنند، مثل ما که رفتیم و از خبرگزاری ها هم آمده بودند و از چند تا تلویزیون بین المللی هم آمده بودند، اما صبح سردی بود در نیویورک و انگشت های ما توی دستکش یخ می زد... با این همه، استقبال بد نبود. کاری که این گروه، که اسمش است Enough Fear یا ترس کافی است انجام داده برقراری رابطه است بین مردم آمریکا، رهگذران خیابان، که از طریق تلفن با چند داوطلب در تهران صحبت کنند و هدفش نه مذاکره است، نه بحث سیاسی، بلکه این است که نشان دهد اینها که آنطرف خط هستند هم مثل شما آدم هستند. وقتی آدمها از حالت عدد و آمار بیرون بیایند و صدا و شکل و شخصیت و آرزو و عشق پیدا کنند، خوب، بمب ریختن روی سر آنها سخت تر می شود.

 

لونا شاد: پس هدف از این برنامه در واقع جلب توجه افکار عمومی آمریکاست به مخالفت با برنامه احتمالی دولت آمریکا.

 

***

 

گزارش تلویزیونی بهنام ناطقی با لونا شاد

چهار تلفن به رنگ سمبولیک قرمز گذاشته بودند روی میز برای رهگذران، تا با چهار داوطب آن سوی خط در ایران صحبت کنند. با این هدف که نمایشگر آرمانی باشد، یا اشاره ای، یا پیشنهادی، برای گفتگو میان دو کشور ایران و آمریکا. یک گفتگوی نمادین که در آن، نفس گفتگو مطرح است، نه محتوای آنچه رد و بدل می شود در این صبح سرد در نیویورک و غروب سردتر از آن، آنسوی خط در تهران... هدف، یادآوری این است که وقت گفتگو فرا رسیده.

 

بعد از یک امتحان کوتاه در باستن، جوانان ایرانی مقیم نیویورک برای برقراری تماس میان مردم دو کشور، پیشقدم بودند. علی، دانشجوی مترجم، به مخاطب خود در ایران می گوید ما اکثرا دانشجوئیم. ما چهارتامون دانشجوئیم. همه جور آدمی آمد و شکیبا صبر کرد برای استفاده از تلفن های قرمز صحبت با ایران. یک معلم بازنشسته به مخاطب نادیده اش در تهران می گوید صلح می خواهد، و به اعتقاد او رهبران در هر دو کشور، راه خطا می روند و مردم می توانند به صلح تحقق بخشند.

 

برنامه تلفن به تهران، حاصل تلاش یک فعال صلح در نیویورک است که موسسه ای به نام ترس کافی است یا Enough Fear را اداره می کند، نیک جلان Nick Jehlen او می گوید اصل این برنامه، تلاشی است برای یافتن راهی که ایرانی ها و آمریکائی ها بتوانند برای صلح، همراه با هم تلاش کنند، نه جداگانه.

 

برنامه صلح خواهانه ی سازمان «ترس کافی است» دو سال پیش با انتشار عکس های مردم خواهان صلح از هر دو کشور، در یک وب سایت شروع شد، که حاصلش نمایشگاهی از صدها عکس از دستهای دوستی است. این خانم به طرف ایرانی اش می گوید برای گردش آمده بود به پارک سیتی هال، ولی تلفن های قرمز بیرون دروازه، توجه او را جلب کرد. نیک جلان، برگزارکننده برنامه، تلفن های قرمز را یادگار دوران جنگ سرد می داند و تلاش برای جلوگیری از جنگ اتمی، ولی می گوید ما هم خواهان پرهیز از هر نوع جنگ هستیم. بنابراین، فکر این است که تلفن قرمز بین دولتهای آمریکا و ایران باشد، ولی فعلا ما این خط را بین مردم دو کشور راه انداخته ایم.

 

enough_fear_translate بین رهگذران آمریکائی و ایرانی، حرفهای جدی هم گاهی مطرح می شود. امیر، دانشجوی مترجم به نقل از یک رهگذر به جوان ایرانی آن سوی سیم از زبان یک آمریکائی در خیابان نیویورک، می گوید که در 15 سال اخیر آیا شما سیستم دانشگاهی تان ارتباطش را با دنیا توانسته حفظ کند؟ می گوید شما در 15 سال گذشته سیستم های دانشگاهی تان توانسته ارتباطش را با دنیا حفظ کند یا ارتقا بدهد کیفیت تحصیلات را در کشورتان، یا نه؟ همانطوری که بوده در واقع برای این 15 سال در جا زده. یک خانم سعی می کرد از طریق مترجم، تحولات قوانین مهاجرت امریکا را برای طرف ایرانی اش تشریح کند.


مریم، دانشجوئی که نقش مترجم را بازی می کند، توضیح می دهد که آمریکا مهاجرت را محدود می کند و ایرانی ها آن سوی خط با این مسئله مشکل دارند و شما این را زیاد می شنوید احتمالا امروز.

 

اما علیرغم هدف والا، ارتباط شکننده است و بیشتر مواقع از حرفهای سحطی فراتر نمی رود. از این معلم بازنشسته می پرسم آیا باور دارد که در ایران هم مردم بتوانند مثل مردم آمریکا بر رهبران خود تاثیر بگذارند. او می گوید ظاهرا احمدی نژاد در ایران چندان محبوب نیست و علیرغم فشار و اختناق، جنبش اصلاحات در ایران بسیار قوی است. او می گوید حالا همه اش در باره آن حادثه ناوچه ها و قایق ها در خلیج فارس می شنویم، اما من حادثه مشابهی در خلیج تنکین را به یاد دارم که آغازگر جنگ ویتنام بود، ولی خوشبختانه حادثه خلیج فارس، پیامد آنچنانی نداشت.

علی، دانشجوئی که نقش مترجم را بازی می کند، می گوید: داره ازش می پرسه که چه جوری انگلیسی ات خوب بوده؟ بهش می گه من قبلا این جا زندگی می کردم. نه، توی لس آنجلس دانشجو بودم.. می پرسه ایران چیکار می کردی؟ بهش می گه الان دارم فیلم می سازم. می گه تو وقت خالی ات چیکار می کنی؟ می گه عکس می گیرم. آهنگ گوش می دم. آهنگ ترادیشنال دوست داری؟ گفت نه زیاد.

 

enough_fear_nick این کارمند تلویزیون محلی می گوید معنی گفتگو، محکوم کردن ایران یا آمریکا نیست، برای اینکه هم ما و هم ایرانی ها، کشور خودمان را دوست داریم، و اتفاقا به همان دلیل است که تلاش های اینچنین انجام می گیرد. با آنکه صبح تعطیل بود و سرما طاقت فرسا، جمعیت نسبتا قابل توجهی برای حرف زدن با تهران جمع شده بود. یک محقق رسانه های کودکان که برای حرف زدن با ایران آمده، می گوید ارتباط مستقیم انسانها، مفهوم واقعی سیاست است، ولی این مفهوم در کلافی که در هم پیچیده، گم شده است. او می گوید در سفر دور دنیا یا گردش دور نیویورک، به آدمهای زیادی برمی خوریم که هرکدام داستانی دارند و شوق انگیز است صحبت کردن با انسانی در یک کشور دور دست، که اغلب فرصت آن دست نمی دهد.

 

***

 

لونا شاد: مرسی بهنام از این گزارش... ولی گفتی این نمایش بود؟ یا تظاهرات سیاسی؟ این برنامه چی بود؟

 

بهنام ناطقی: به نظر من می توانی اسمش را performance art بگذاری و از نوع خیلی پیشرفته است که عوامل متعددی را به کار گرفته بود، از جمله خیابان و مردم، تلفن بین المللی، اینترنت... و شرایطی فراهم کرده بود که مردم عادی بتوانند در آن مشارکت کنند و واکنش اینها و کل این جریان را که نگاه کنی، از یک طرف اعتراض سیاسی یا آگاهی دهی سیاسی است، ولی از طرف دیگر، از نظر هنری هم قابل مطالعه است. هر چند که فکر نمی کنم به اسم هنر آن را عرضه کرده بودند. من از این دید نگاهش کردم... خیلی performance art هست که از خیابان و واکنش غیرقابل پیش بینی مردم عادی به عنوان دستمایه استفاده می کند.

 

لونا شاد: معلوم بود هوا چقدر سرده، ولی تعجب کردم که این همه آمده بودند... واکنش ها چطور بود؟

 

بهنام ناطقی: آنها که آمدند و سرما را تحمل کردند و تلفن زدند و به اصطلاح در این برنامه مشارکت کردند، خیلی دلشان می خواست حسن نیت مردم آمریکا را نشان بدهند به آن ایرانی هائی که آن طرف خط تلفن در و با آنها حرف می زدند و همانطور که دیدی، چندتا از آنها قبلا در آمریکا بوده اند، مثلا یک فیلمساز بود که می گفت الان هم در ایران دارد سعی می کند فیلم بسازد، که تازه سال گذشته از آمریکا رفته بود ایران و خوب، انگلیسی حرف می زد. و جالب بود که آن روز نه تنها نیویورک فوق العاده سرد بود، بلکه یکی از شبهای خیلی سرد در تهران بود...

لونا شاد: آنها که در تهران تلفن ها را جواب می دادند، توی خیابان بودند؟

 

بهنام ناطقی: نه، در خانه هاشان بودند. آنها چهار داوطلب بودند که نیک جلان گفت از قبل می شناخته آنها را.

 

لونا شاد: حالا این جور تظاهرات، یا به اصطلاح «آکسیون» های سیاسی، هدفش همانطور که تو اشاره کردی، افکار عمومی آمریکا است و درست است که با مشارکت داوطلبان انجام می شود و خیلی ها هم فی البداهه در آن شرکت می کنند، مثل آن دخترخانم که کت صورتی تنش بود... ولی به نظر من اشکال آن این است که تصویر صحیحی از اوضاع ایران نمی دهد به مخاطبانش...

 

enough_fear_luna bnبهنام ناطقی: روی نکته جالبی انگشت گذاشتی. در یک وب سایت به نام گاتمیست که حوادث نیویورک را می نویسد و مردم می توانند در آن کامنت بگذارند، عکسهائی از این برنامه چاپ شده و بیست سی نفر زیر گزارش آن کامنت گذاشته اند و یکی از نکته هائی که یکی از کاربران مطرح کرده بود این بود که مردم آمریکا به اشتباه تصور می کنند که ایران را آقای محمود احمدی نژاد اداره می کند، در حالیکه آنطور که این کاربر نوشته بود، آقای احمدی نژاد اختیار ندارد که دگمه قرمز را برای شروع جنگ یا حمله اتمی فشار دهد. یکی از ایرانی هائی که آنجا برای تماشا آمده بود هم اشاره می کرد که اینها نمی دانند افکار عمومی ایران نقشی در تصمیم های دولت ندارد و این جور اکسیون ها که برای تاثیر گذاشتن بر افکار عمومی است، در ایران اصلا نه قابل اجرا است و نه وقتی اجرا شد، فایده ای دارد... غیراز اینکه باز یک عده دیگر را می گیرند می برند در زندان، مثلا به جرم تشویش افکار عمومی یا دادن اطلاعات به بیگانه و ما باید از اول غروب تا آخر شب خبر زندانی شدن این و آن و مصاحبه با وکیل و پدرومادر آنها را پخش کنیم.

 

لونا شاد: خوب می شد اگر این آقای نیک جلان یا یکی از همکارها او در ایران می توانست میز مشابهی بگذارد مثلا در میدان توپخانه یا میدان ولی عصر یا سر پل تجریش که رهگذر ها بتوانند گوشی را بردارند و مثلا با رهگذرها در آمریکا صحبت کنند، آن وقت معادله کامل می شد. ولی این کار در ایران امکان ندارد، و آنها که در آمریکا در معرض تبلیغات گروه هائی مثل گروه آقای جلان قرار می گیرند، اطلاع ندارند که مثلا آدمهائی که در تهران در منزلشان نشسته بودند و جواب این تلفن ها را می دادند، بالقوه می توانستند مشکل امنیتی پیدا کنند.

 

بهنام ناطقی: در هرحال، دولت آمریکا بارها و بارها گفته که با مردم ایران مشکلی ندارد و طرف انتقاداتش مثلا در بحران اتمی، یا حمایت از تروریسم یا پول دادن به آشوبگران در عراق و لبنان، حکومت جمهوری اسلامی است نه مردم ایران که خودشان هم گیر هستند.

 

لونا شاد: یک عده پشت میز نشسته بودند به عنوان مترجم. آنها را از کجا آورده بود؟

 

بهنام ناطقی: یک علی بود و دو تا امیر و یک مریم که هر چهارتا گفتند دانشجو هستند اما حاضر نشدند اسم فامیلشان را بدهند. آن آقای امیر در مصاحبه با تلویزیون کانال پولوس گفت که در آمریکا احساس خطر می کند که بعد که ازش پرسیدم خطرش چیست، معلوم شد مشکل ویزا دارد. بعضی ها فکر می کنند که حق شان است که مثلا در یک کشور دیگر آزادانه رفت و آمد کنند در حالیکه وقتی چند تا آمریکائی آن هم با حسن نیت رفتند ایران شاهد بودیم که چطور مورد حمله انصار حزب الله و عوامل حکومت جمهوری اسلامی قرار گرفتند.

 

لونا شاد: چه انعکاسی داشت این اکسیون؟

 

بهنام ناطقی: از خبرگزاری فرانسه چند نفر آمده بودند در باره اش نوشتند. چند وب لاگ محلی از جمله همان گاتمیست که گفتم آن را انعکاس داد اما روزنامه ها و مطبوعات نیویورک اعتنا نکردند هر چند که برای آنها هم سوژه قشنگی بود.... یک گروه هم از تلویزیون کانال پلوس فرانسه آمده بود که داشت فیلم مفصلی می گرفت. می خواهد این برنامه را در شهرهای دیگر هم اجرا کند. به هرحال یک کار سمبولیک است.

 

لونا شاد: و جالب است برای تماشاگرهای ما که ببینند چه فعالیت هائی در این زمینه در آمریکا دارد انجام می شود. مرسی بهنام از این گزارش.

 

بهنام ناطقی: مرسی لونا شاد.



نویسنده و تهیه کننده: بهنام ناطقی
مجریان برنامه: بهنام ناطقی و لونا شاد

No comments:

Post a Comment

نظرهای شامل آدرس سایت ها و بلاگهای شخصی، بدون استثنا حذف می شوند