شهره آغداشلو در «خانه صدام»
سریال «خانه صدام» آخر تابستان، یعنی ماه آگست 2008 در انگلستان از کانال BBC پخش شد و نقدهای خیلی خوبی هم گرفت از مطبوعات آن موقع بریتانیا، اما پخش آن در آمریکا به تاخیر افتاد. ظاهرا اختلاف بود بین تهیه کنندگان سریال، یعنی موسسه آمریکائی HBO که یکی از واحدهای شرکت تایم وارنر است و موسسه انگلیسی بی بی سی. آمریکائی ها نمی خواستند این سریال، که به هرحال به یک موضوع سیاسی مطرح در آمریکا مربوط می شود، قبل از انتخابات پخش بشود که احیانا تاثیری روی نتیجه انتخابات ریاست جمهوری بگذارد، ولی بی بی سی زیر بار نمی رفت، برای همین، نشد که این سریال در بریتانیا و آمریکا همزمان پخش بشود.
سریال «خانه صدام» همانطور که از اسمش پیداست، بیننده را می برد به درون قصرها و آپارتمان ها و تالارهای مجللی که صدام، همسرش، پسرها و دخترهاش و دامادهایش و سایر فامیل ها که مقامات مختلف حزب بعث و حکومت عراق را تشکیل می دادند، در آنها زندگی و کار می کردند، و تاریخ معاصر عراق را از طریق روابط درون این خانواده نشان می دهد... جنایات و سیاه دلی و تنگ نظری صدام حسین را پنهان نمی کند، ولی به آن یک رنگ و روی و بعد انسانی می دهد، و جالب است که داستان حکومت این آدم، قتل تدریجی اطرافیانش است، یکی بعد از دیگری، نزدیک ترین دوستان و خویشان خودش، حتی دامادها، یعنی شوهران دو دخترش را هم یا خودش مستقیما یا به غیر مستقیم، به خاک و خون می کشد... شهره آغداشلو در این سریال نقش زن صدام را بازی می کند، که دختر عموش بود، و از بچگی، که صدام را به خاطر ازدواج مجدد مادرش به خانه عموش می فرستند، با هم بزرگ شده بودند.
شهره آغداشلو در مصاحبه با صدای آمریکا می گوید در سریال صدام در نقش همسر صدام روبرو می شود که دختر عموی او بود و خانواده اش از صدام که بچه یتیمی بود نگهداری می کرد، به این ترتیب، صدام و همسرش با هم بزرگ شده بودند. شهره آغداشلو که در این نقش بارها با صدام روبرو می شود و او را به چالش می طلبد می گوید شخصیت او هیچ واهمه ای از صدام ندارد، برای اینکه با او بزرگ شده است.
***
سریال چهار قسمتی خانه صدام، براساس تحقیقی گسترده ساخته شده است از وقایع پشت پرده حکومت عراق و آنچه در اطراف صدام حسین و بر نزدیکان او گذشت. این مجموعه، روایت وفاداری، خیانت و جنایت است، در دور تسلسل خونریزی و جنون فزاینده، که بیشتر منتقدان آن را به فیلمهائی تشبیه کرده اند که از زندگی خانواده های جنایتکار مافیائی در ایتالیا و آمریکا ساخته شده است.
هنرمند برجسته هالیوود و نامزد جایزه اسکار، خانم شهره آغداشلو، نقش سجیده خیرالله، دختر عمو و همسر صدام حسین را ایفا می کند، زنی که از کودکی در کنار صدام بود و با او بزرگ شد و همراه او بود وقتی صدام با کنار زدن دوست و همکار، حسن البکر، مقام ریاست جمهوری عراق را تصاحب کرد.
خانم آغداشلو در مصاحبه با صدای آمریکا در باره آماده کردن نقش خود می گوید: «بی بی سی به ما سی دی داد، سی دی از مراسم واقعی که صدام و همسرش در خیابان دارند راه می روند که صدام و همسرش می روند به دیدن پسرشان در بیمارستان و یک مقدار زیادی صدا داد و من دو تا کتاب روش خواندم، یک کتاب که یک نویسنده انگلیسی نوشته و یک کتاب که یک نویسنده عراقی نوشته. جالب این جاست که کتابی که نویسنده عراقی نوشته در زمان خود صدام سانسور می شود و صدام سانسورش می کند و نویسنده به محض اینکه متوجه می شود صدام دستگیر شده و می داند که عاقبت صدام چیه و دیگه نمی تواند بیاید سراغش و بلائی سرش بیاورد تمام چیزهائی که صدام در آورده بوده بر می گرداند سرجاش در کتاب اما بیشترین کمک را به من یوتوب کرد برای اینکه یک عالمه کلیپ دارد از هر دو تاشون و تمام شبهائی که من بر می گشتم -- من تقریبا هر روز کار میکردم – وقتی بر می گشتم محل زندگی ام اولین کاری که می کردم می رفتم سراغ یوتیوب، چون دنبال یک سری کاراکتریستیک یا اعمال و رفتار این زن بودم که بتوانم خود را بذارم در آن شخصیت و این دو تا را به هم پیوند بزنم و احتیاج داشتم به چند تا چیز ظاهری، جدا از کارهائی که از درون باید می کردم به چند تا تمثیل ظاهری احتیاج داشتم.»
صدام حسین سخت می توانست به کسی اعتماد کند و به همین سبب، همه همکاران او از اقوام و نزدیکان خود از قبائل تکریت بودند، اما تمامی آنها، حتی دو دامادش که نزدیک ترین همکارانش بودند، به تدریج قربانی سوء ظن فزاینده او شدند و هر بار، این سجیده، همسر او بود که عزادار می شد.
در یک صحنه از فیلم وقتی با صدام دعوا می کنم که چرا شوهر بهترین دوستم حمدانی را کشته بهش پرخاش می کنم. کارگردان آمد گفت نمی ترسی ازش؟ گفتم برای چی ازش بترسم؟ ما با هم بزرگ شدیم تو جنگل های تکریت توی سرهم زدیم با چوب حیوانها را کتک زدیم و احتمالا سجیدا بوده که اولین بار صدام را بوسیده و او بوده که پیشنهاد داده این مثل برادرم است و شوهرم است و همسرم است و همه کسی است که شخصیت من در زندگی اش داشته؟
بعد از آنکه صدام حسین عاشق یک زن موطلائی جوانتر می شود، سجیده موهایش را طلائی می کند و در این صحنه در مقابل همه فامیل، تحقیر می شود، وقتی صدام به او می گوید موی رنگ شده، او را کم ارزش کرده است.
خانم آغداشلو می گوید از شخصیتی که بازی کرد، درس گرفت. او می گوید: «چیزی که یاد گرفتم از این زن بردباری اش تحملش که همان باز صبرش است و عشقش است به این مرد fatal attraction واقعا بیشتر از صدام برای خودش این جذابیت کشنده و می توانم تصور کنم چرا چون این تنها مردی بود که در زندگی داشته، تنها کسی بود که در زندگی داشته و چیز دیگری که یاد گرفتم موقعی که کتابها را می خواندم همه اش می دیدم چقدر وقایع شبیه به همان وقایعی هستند که در ایران اتفاق افتاد.»
از جمله قربانیان صدام، برادرزن و پسرعمویش، ژنرال خیرالله است که سالها فرماندهی کل ارتش عراق را بر عهده داشت. غم از دست دادن برادر برای سجیده همسرش بسیار گران آمد. خانم آغداشلو طوری نقش را بازی می کند که انگار صدام و اطرافیانش انگار حالت هیولا یا موجودات نفرت انگیزی برایش ندارند. او می گوید: «وقتی آدمها را می شناسی، فرق نمی کند، دیکتاتور، هنرمند، انسان مشهور به هر دلیل... از دور یک جلوه دیگر دارند و یک تصویر دیگر... وقتی از نزدیک... اسم این سری هست خانه صدام یعنی از درون خانه صدام فیلمبرداری شده و نقل قول می شود، بنابراین وقتی درون خانه یک کس می روید به آشپزخانه یک کس سر می زنید، صحبت های رختخوابش را گوش می کنید با همسرش از بچگی اینها را دنبال می کنید، ازشان وحشت ندارید آنها را دیگر می شناسید.»
سریال در سال 1979 همزمان با سقوط حکومت ایران و روی کار آمدن جمهوری اسلامی شروع می شود. صدام حکومت آیت الله خمینی در ایران را خطری نه تنها برای امنیت نظام عراق، بلکه خطری برای کل جهان عرب می دانست.
خانم آغداشلو در باره اصالت تاریخی وقایع سریال می گوید: «الکس هولمز نویسنده و کارگردان دو اپیزود اول، چهار سال از زندگی اش را وقف کرد.. البته جوان است می تواند این کار را بکند فکر کنم سی و چند سالش است... هار سال از زندگی اش را گذاشته روی این کار، تا جائی که توانسته تحقیق کرده و به گفته آنها که من هنوز کاملش را ندیدم، به گفته آنها که هر چهار تا را دیده اند، بسیار دقیق ساخته شده نسبت به واقعیت صدام.»
ولی چهار ساعت تماشای جنایت های بیرحمانه صدام حسین واقعا انرژی می برد. و جالب اینجاست که در این سریال، جنایت های فجیع صدام حسین را تقریبا اصلا نشان نمی دهد، یعنی از کنارش رد می شود. فقط چند ثانیه، اما تاکیدش بر جنایت هائی است که در خانه، یا بهتر بگوئیم، در کاخ ها مرتکب می شود علیه نزدیکانش، و در این جا هم یک داستان است که مدام تکرار می شود. دور تسلسل بدگمانی است و غیبت و رقابت های اطرافیان دیکتاتور، که هر یک دیگری را جلوی تیر می اندازد، قبل از آنکه خودش هم قربانی شود، و طبعا همه این ها که کشته شدند، از نزدیکانش بودند.
تا چه حد موفق است در نشان دادن چهره واقعی صدام حسین؟
چهره واقعی صدام حسین، یک چیز ذهنی است، بسته به این است که از کی بپرسی، ولی تا جای ممکن، سعی کرده اند وقایعی که نشان می دهند بازسازی واقعیت های ثبت شده ی تاریخی باشد که این یک امتیاز است ولی در عین حال، یک نقص هم محسوب می شود برای یک چنین سریالی، برای اینکه به قول منتقد تد کاکس، منتقد دیلی هرالد، پراز حقایق است اما خالی از تخیل، و فرقش با سریال موفق و درخشانی مثل سریال سوپرانو در باره یک خانواده مافیائی در نیوجرسی هم همین است که در سوپرانو، نویسنده و کارگردان ذهنیت درونی این آدم ها را از طریق تخیل بازآفرینی کرده اند در حالیکه در سریال صدام حسین، یک سری ماجرای ثبت شده است که دراماتیزه شده.
به قول خیلی از منتقدها، هر چند که به هر حال، خیره کننده است تماشای این کاخ ها و این خشونت و این زندگی که ترکیب روابط نزدیک خانوادگی و قتل و کشت و کشتار بیرحمانه از نزدیک است، چیز شگفت انگیز و تازه ای در سریال صدام حسین نیست. منتقدها، این سریال را به فیلمها و سریالهائی تشبیه کرده اند که در باره مافیا ساخته شده است، مثل گادفادر Godfather یا Scarface و سوپرانو. مثلا صحنه شروع، که ما را می برد به دوران انقلاب ایران، در یک میهمانی جشن تولد است برای هفتمین سالگرد دختر صدام. در باغ مجلل ویلای صدام حسین که آن موقع معاون ریاست جمهوری عراق بود و در اطاق پشتی همین مجلس بود که رئیس جمهوری عراق را می آورند و همراه با دوستانش او را وادار می کنند که به نفع صدام از قدرت کنار برود.
رابرت لوید، منتقد تلویزیونی لس آنجلس تایمز یادآور شده که این صحنه خیلی شبیه اش می کند به صحنه ای در فیلم Godfather که از تضاد میان میهمانی خانوادگی و بازی بچه ها در لباسهای قشنگ با خشونت و تبهکاری که در اطاق پشتی در جریان است، استفاده کرده... و اینطور که این سریال نشان می دهد، اطرافیان دیکتاتور هم دست کمی از اطرافیان گادفادر نداشتند، یعنی عملا این یک خانواده مافیائی بود که چنگ انداخته بود بر حکومت یک کشور و جز اراده ی یک نفر که همه از او به شدت می ترسیدند، قانون دیگری وجود نداشت... و این قدرت هم به تدریج او را به جنون کشانید.
هنوز هم بحث هست در باره شروع جنگ عراق. حالا در آمریکا، رئیس جمهوری و وزیر امور خارجه در مصاحبه هائی که اخیرا داده اند از نبود اطلاعات کافی در باره برنامه اتمی عراق، شکایت کرده اند و هر دو گفته اند اگر اطلاعات دقیق تر می داشتند، دست به حمله نمی زدند، اما طرف دیگری هم این بحث دارد که به قول منتقد تلویزیونی روزنامه نیویورک تایمز، الساندرا استنلی، در این سریال، هر چند که با نطق بوش در باره آغاز حمله به عراق شروع می شود، اشاره ای به سیاست خارجی عراق یا حتی سلاحهای کشتار جمعی نمی شود، و حتی توضیحی هم پیدا نمی شود که چرا صدام اینطور با سازمان ملل و بازرسان بین المللی و جامعه جهانی بازی می کرد، تا جائی که آمریکا را به جنگی کشید که خودش می دانست نمی تواند در آن پیروز بشود، اما شخصیتی که سریال با بازی خارق العاده ولی یک جانبه هنرپیشه عرب تبار اسرائیلی، ایگال نائور از صدام به دست می دهد، یک آدم غیرعقلائی است... نیویورک تایمز می نویسد این سریال در باره تروریسم اسلامی یا سیاست خارجی آمریکا نیست بلکه رد باره زندگی خصوصی یک دیکتاتور کشتارگر است که خود را نابود کرد، به هزینه عراق، و به هزینه آمریکا... هزینه ای که هنوز هم آمریکا و هم عراق دارند می پردازند.